Filtrar por gênero
چشم انداز روز به اندیشه در بارۀ رویدادهای گوناگون ایران، افغانستان و دیگر کشورهای جهان میپردازد. در این برنامه همراه با بازیگران و کارشناسان امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دریچهای به وقایع روز میگشائیم و برای درک ژرف تر آنها تلاش میکنیم. کوشش ما در این گفتگوها آنست که از اسباب، انگیزهها و تا آنجا که میسر است نتایج احتمالی پدیدهها و رویدادها پرده برداریم و پیوندها و گسستگیهای میان آنها را آشکار کنیم.
- 198 - چگونه جمهوری اسلامی از نهادهای پوششی خود برای نفوذ در غرب استفاده میکند؟
پتکین آذرمهر : جمهوری اسلامی ایران از نهادهای پوششی عمدتاً مذهبی برای نفوذ در نهادها و جامعۀ انگلستان استفاده میکند. به همین خاطر، حکومت تهران برای هدایت آنچه "چنگ نرم" مینامد جمعیتهای مسلمان در کشورهای غربی را سرمایه و اهرم مهمی برای رسیدن به اهداف خود میداند و از افراد آموزش دیدۀ آنها در داخل ایران به عنوان افسران جنگ نرم یاد میکند. علاوه بر سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی انگلستان و دیگر کشورهای غربی، اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور نیز از این نفوذ و اهرمهای آن کاملاً غافل است.
اندیشهکدۀ "پالیسی اکسچنج" به تازگی دربارۀ تهدیدهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران علیه انگلستان گزارشی منتشر کرده و در آن از جمله گفته است که این تهدیدها عمدتاً از طریق نهادهای پوششی صورت میگیرند که جمهوری اسلامی ایران در بریتانیا دایر کرده است.
این تهدیدها از کدام جنس هستند یا چه ماهیتی دارند و جمهوری اسلامی ایران چه اهداف درازمدتی را به واسطۀ آنها دنبال میکند؟
پُتکین آذرمهر، تحلیلگر و فعال رسانهای در پاسخ به این سئوالها از جمله گفته است :
گزارش "پالیسی اکسچنج" دربارۀ تهدیدهای امنیتی حکومت ایران در بریتانیا در ٨٧ صفحه تنظیم شده است. این گزارش در اصل دربارۀ "نفوذ نرم" جمهوری اسلامی ایران در جامعه و نهادهای بریتانیا است و در آن تأکید شده که سرویس های اطلاعاتی و امنیتی انگلستان برای مقابله با این نفوذ نرم آمادگی ندارند. ندارند، چون در قیاس با مثلاً یک اقدام تروریستی، مقابله با نفوذ نرم جمهوری اسلامی در برنامه و اهداف سرویس های امنیتی و اطلاعاتی بریتانیا چنانکه بایسته است تعریف نشده است.
به همین خاطر، بر اساس گزارش "پالیسی اکسچنج" اکنون دو دهه است که فعالیتهای جمهوری اسلامی برای نفوذ نرم در نهادهای انگلستان از سوی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این کشور مورد غفلت قرار گرفته است. به دلیل همین غفلت جمهوری اسلامی ایران موفق شده در پوشش نهادها و انجمنهای مذهبی یا آکادمیک یک ستون پنجمی در انگلستان (و دیگر کشورهای غربی) ایجاد کند.
شواهد به وضوح نشان میدهند که از طریق همین انجمنهای مذهبی، حکومت ایران در سازماندهی بسیاری از تظاهراتهای حامیان حماس در غرب نقش فعال داشته و دارد. هدف جمهوری اسلامی نفوذ در محافل سیاسی، اقتصادی، آکادمیک و اساساً هر جای دیگری است که از طریق آن بتواند برای خود یک اهرم نفوذ ایجاد کند. با این حال، من معتقدم که بسیاری از نهادها و اهرمهای نفوذ جمهوری اسلامی در گزارش "پالیسی اکسچنج" ذکر نشده اند، هر چند این گزارش نسبتاً مبسوط و مفصل است.
وظیفۀ اپوزیسیون خارج از کشور رهبری اعتراضهای داخل کشور نیست. وظیفۀ اول اپوزیسیون خارج از کشور شناسایی محملهای این "نفوذ نرم" و جلوگیری از گسترش آن است. برای نمونه، در برپایی تظاهرات روز قدس در لندن دست کم سی نهاد و انجمن وابسته به جمهوری اسلامی ایران به اشکال مختلف دست داشتهاند. یکی از راههایی که جمهوری اسلامی به ویژه در انگلستان برای نفوذ از آن بهره میبرد، استفاده از روادیدهای مذهبی به دلیل وجود آزادیهای مذهبی در انگلستان است. بر اساس گزارش "پالیسی اکسچنج" جمهوری اسلامی توانسته در دو دهۀ گذشته حدود صد تن از مداحان و مبلغان دینی خود را با استفاده از همین روادیدها راهی انگلستان بکند. برخی از این افراد به همراه خانوادهها و فرزندانشان پس از مدتی اقامت دائم و یا ملیت انگلستان را دریافت میکنند.
افزون بر این، برای جمهوری اسلامی، جمعیتهای مسلمان در کشورهای غربی و افزایش آنها طی سالهای گذشته سرمایه و وسیلهای مهم برای گسترش نفوذ به شمار می روند. بر اساس گزارشهای مستند، جمهوری اسلامی ایران شماری از همین مسلمانها را پس از گزینش جهت آموزشهای ویژه به قم منتقل و در بازگشت به انگلستان از آنان به عنوان "افسران جنگ نرم" یاد میکند.
برای جمهوری اسلامی ایران اصلاً مهم نیست که مسلمانان کشورهای غربی سنی مذهب هستند یا نه، هر چند اکثریت قاطع آنان سنی مذهب هستند. بارزترین نمونۀ این بی تفاوتی حمایت های جمهوری اسلامی از سازمان حماس به عنوان شاخه ای از اخوان المسلمین شدیداً ضدشیعه است. مهم برای جمهوری اسلامی اهداف سیاسی است که حکومت تهران میتواند از طریق حماس یا جریانهای مشابه و همسو دنبال کند.
اما نگرانکننده تر از همه، تلاشهای جمهوری اسلامی برای نفوذ در نهادهای نظامی انگلستان است و این هدف مثلاً در اسکاتلند از طریق نهاد "اهل بیت" که از مؤسسات پوششی جمهوری اسلامی است دنبال میشود. در نشست های عمومی که مسئولان نهاد اهل بیت تحت عنوان "صلح و وحدت" در اسکاتلند برگزار می کنند عالیترین مقامات نظامی بریتانیا نیز بعضاً شرکت میکنند و خطاب به مسئولان "اهل بیت" از "ارزشها و اهداف مشترک" سخن می رانند."
Mon, 06 May 2024 - 197 - جاودانفر : حمله سیزده آوریل به اسرائیل نشان داد که تا چه حد دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی خطرناک است
مئیر جاودانفر : "حملۀ بی سابقه جمهوری اسلامی به اسرائیل با استفاده از بیش از سیصد موشک و پهپاد انتحاری در سیزدهم آوریل گذشته در اصل نشان داد که برنامۀ هستهای رژیم تهران و دستیابی آن به سلاح اتمی تا چه حد میتواند خطرناک باشد.اسرائیل تنها در صورتی از سلاح اتمی در دفاع از خود استفاده میکند که خود هدف حمله یا تهدید جدی اتمی قرار گرفته باشد."
حملۀ سیزدهم آوریل جمهوری اسلامی ایران با بیش از سیصد موشک و پهپاد رزمی به اسرائیل اگر چه نتیجۀ نظامی ملموسی برای حکومت تهران نداشت اما به تعبیر رئیس جمهوری فرانسه نظر به گستردگی و بی سابقه بودن آن شکاف عمیقی در خاورمیانه به وجود آورد : نه فقط جمهوری اسلامی ایران مستقیماً به اسرائیل بدون هیچ تناسبی حمله کرد، بلکه با این حمله خطر یک جنگ فراگیر در خاورمیانه را جدی تر از هر وقت ساخت.
مئیر جاودانفر، پژوهشگر و استاد دانشگاه رایخمن در اسرائیل، در بارۀ تبعات این شکاف خطرناک از جمله گفته است :
«با حملۀ سیزدهم آوریل جمهوری اسلامی به اسرائیل روابط این دو کشور وارد مرحله و فصل تازهای شد. مناسبات اسرائیل و اعراب که پس از حملۀ حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ضعیف شده بود در نتیجۀ حملۀ جمهوری اسلامی جان تازهای گرفت. جان تازهای گرفت، زیرا چنین حملاتی از سوی جمهوری اسلامی ایران برای کشورهای عرب منطقه قابل قبول و قابل تحمل نیست. برغم همۀ اختلافاتشان با اسرائیل بر سر مسئلۀ غزه، همکاری کشورهای عرب منطقه به ویژه همکاری اردن برای مقابله با حملۀ اخیر جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل بسیار مهم بود. زیرا، جمهوری اسلامی ایران با حملۀ اخیرش ثبات کل منطقه و کلیه کشورهای منطقه را به چالش کشید با این تصور که می تواند از حریم هوایی این کشورها برای حمله به اسرائیل استفاده کند.
حمله موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل از هر لحاظ بی سابقه بود. حتا روس ها نیز در حملات شان به اوکراین چنین حملهای با چنین شدت و دامنهای انجام ندادند. حملۀ جمهوری اسلامی به اسرائیل در سیزدهم آوریل در اصل نشان داد که برنامۀ هستهای رژیم تهران و دستیابی آن به سلاح اتمی تا چه حد میتواند خطرناک باشد.
من نمی دانم که آیا جمهوری اسلامی ایران توان پرتاب همزمان سه هزار یا سی هزار موشک و پهپاد علیه اسرائیل را داشته باشد و اگر داشته باشد، آیا سامانۀ دفاعی اسرائیل توان خنثی کردن این سطح از حمله را خواهد داشت یا نه، ولی اگر جمهوری اسلامی چنین توانی را داشته باشد و آن را نیز به اجرا بگذارد، شکی نیست که ما وارد جنگی تمام عیار و بی سابقه و پرهزینه برای دو طرف خواهیم شد، هر چند هزینۀ آن برای جمهوری اسلامی بسیار سنگینتر خواهد بود. در هر حال، مطمئنم که در صورت وقوع چنین سناریویی اسرائیل در دفاع از خود از سلاح اتمی استفاده نخواهد کرد، زیرا، اسرائیل تنها در صورتی از سلاح اتمی در دفاع از خود استفاده میکند که خود هدف حمله یا تهدید جدی اتمی قرار گرفته باشد.
در حال حاضر و در دورنمای نزدیک به ویژه پس از جنایات حماس در هفتم اکتبر گذشته میل و اشتیاق چندانی در میان اسرائیلیها برای صلح با فلسطینیان مشاهده نمی شود. اما، شکی نیست که در کوتاه مدت و در فقدان صلح، وضعیت فلسطینیان باید بهبود یاید. اما شرط دستیابی به این هدف هم نیازمند ضعیف شدن شدید سازمان حماس است.»
Mon, 15 Apr 2024 - 196 - مئیر جاودانفر : افکار عمومی اسرائیل خواستار رویارویی مستقیم با رژیم ایران است
مئیر جاودانفر : بعد از حملۀ مرگبار هفتم اکتبر حماس که بزرگترین کشتار یهودیان پس از هولوکاست است، حمایت جمهوری اسلامی ایران از دشمنان اسرائیل به مسئلهای حیاتی برای افکار عمومی این کشور بدل شده است که صریحاً میگویند به جای نیروهای نیابتی باید با اربابان آنان یعنی خود جمهوری اسلامی ایران درگیر بشویم و صورتحساب را مستقیماً برای خود آنان بفرستیم. از نظر افکار عمومی اسرائیل، رژیم ولایت فقیه ایران بزرگترین دشمن است".
محافل خبری یا آگاه حمله به کنسولگری ایران در دمشق را که به کشته شدن فرماندۀ نیروی قدس در سوریه و لبنان و پنج تن دیگر از فرماندهان و افسران ارشد سپاه پاسداران منجر شد چرخشی مهم در نبرد آشکار و پنهان میان اسرائیل و حکومت ایران توصیف کردهاند. آیا چنین چرخشی حقیقت دارد و اگر آری تبعات احتمالی آن کدامند؟
مئیر جاودانفر پژوهشگر مسائل خاورمیانه و استاد دانشگاه رایخمن در اسرائیل در پاسخ به این سئوال و سئوالهای دیگر از جمله گفته است :
"مهمترین نکته در حملۀ منسوب به اسرائیل در اول آوریل گذشته این است که در نتیجۀ آن عالیترین مقام نیروی قدس سپاه پاسداران آنهم در کشور حسّاسی نظیر سوریه کشته شد. این حمله بیش از همه نشان داد که تا کجا اطلاعات اسرائیل دربارۀ محل حمله و حاضران در آن دقیق بوده است (بعید نیست حتا که این اطلاعات را سوریهای ناخشنود از حضور ایران در کشورشان در اختیار اسرائیل گذاشته باشند). در هر حال، آنچه مسلم است این است که این حمله در کل تحول مهمی در جنگ نیابتی به شمار میرود که خامنهای در سال ١٩٩١ در همایشی پیش از کنفرانس صلح مادرید رسماً علیه اسرائیل اعلام کرد. در آن همایش آیت الله خامنهای صریحاً گفت که جمهوری اسلامی به هر گروهی که قصد صلح با اسرائیل را داشته باشد حمله میکند و در مقابل از هر گروهی که علیه اسرائیل بجنگند حمایت می کند.
درست است که اسرائیل از سال ٢٠١١ مواضع سپاه پاسداران را در سوریه بمباران کرده، اما، بعد از حملۀ مرگبار حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر گذشته و متعاقب آن حملات حزب الله و حوثیهای یمن علیه اسرائیل و منافع این کشور مسئلۀ حمایت جمهوری اسلامی ایران از دشمنان اسرائیل به مسئلهای کلیدی برای افکار عمومی این کشور بدل شده است. الان دیگر نیروهای نیابتی حکومت ایران در عراق نیز به اسرائیل حمله می کنند و این همه خطر جمهوری اسلامی ایران را برای مردم اسرائیل بسیار محسوس ساخته است.
به عنوان ناظر مطلعی که از نوزده سال پیش مسئلۀ ایران را در محافل آکادمیک و سپهر عمومی جامعۀ اسرائیل با جدّیت دنبال میکنم، به جرأت میتوانم بگویم که هرگز ندیدهام که محافل دانشگاهی و رسانههای اسرائیل به اندازه امروز بگویند : دیگر جانمان به لبمان رسیده و حاضر نیستیم همچنان ناظر منفعل حمایتهای جمهوری اسلامی از نیروهای نیابتیاش علیه اسرائیل باشیم. همین محافل صریحاً امروز اعلام می کنند که باید دیر یا زود با اربابان نیروهای نیابتی ایران، یعنی خود جمهوری اسلامی ایران درگیر بشویم و باصطلاح صورتحساب را مستقیماً برای خود آنان بفرستیم.
بسیاری امروز در اسرائیل معتقدند که اگر این کشور زودتر با رژیم ولایت فقیه مستقیماً درافتاده بود، ای بسا حکومت ایران از حملۀ هفتم اکتبر پشتیبانی نمیکرد. همین آقای نتانیاهو که امروز دشمن قسمخوردۀ جمهوری اسلامی است در سال ١٩٩٦ در ابتدای روی کار آمدن کوشید مناسبات خود را با ایران عادی کند. اما، در عمل دستش سوخت و نتوانست به کمترین پیشرفتی در این زمینه دست یابد.
من نمیدانم که آیا دولت اسرائیل حقیقتاً خود را برای جنگی مستقیم با حکومت ایران آماده کرده است یا نه، ولی می دانم که امروز از نظر افکار عمومی اسرائیل، رژیم ولایت فقیه ایران بزرگترین دشمن است. چنین درجهای از خصومت را علیه جمهوری اسلامی من هرگز در اسرائیل مشاهده نکرده بودم حتا در دورۀ محمود احمدی نژاد که منکر هولوکاست بود. چرا؟ چون مردم اسرائیل می بینند که بعد از کشتار هفتم اکتبر که بزرگترین کشتار یهودیان پس از هولوکاست است بلافاصله علی خامنهای ضمن حمایت از این کشتار علناً گفت که باید بازوان عاملان این جنایت را بوسید. او سپس رهبران حماس و جهاد اسلامی را به تهران دعوت کرد. در روزهای گذشته سردار یحیی رحیم صفوی، مشاور عالی نظامی رهبر جمهوری اسلامی، حتا صریحاً گفت که حکومت ایران یهودیهای اسرائیل را انسان محسوب نمیکند...
با این همه چیزی که مشهود است، این است که مردم اسرائیل به هیچ وجه مردم ایران را دشمن خود نمی دانند و حساب آنان را از حکومت اسلامی ایران جدا میکنند."
Mon, 08 Apr 2024 - 195 - اتابکی : غرب ستیزی منشاء ضعف دستگاههای اطلاعاتی روسیه و نادیده گرفتن خطر داعش است
تورج اتابکی : از جمله دلایل کشتار تروریستی اخیر در مسکو ضعف دستگاههای اطلاعاتی روسیه است. این ضعف بعضاً در ستیز با غرب و اولویت این ستیز در دستگاههای اطلاعاتی روسیه و در تصورات شخص ولادیمیر پوتین ریشه دارد که باعث شده خطر داعش یا اسلام رادیکال نادیده یا دستکم گرفته شود. شکست در خارج از مرزهای ملی قدرتهای بزرگ و متوسط را به تجدیدنظر و تغییر در سیاستهای خارجی وادار میکند. این تغییرات در روسیه نخست در بالا شکل میگیرد و سپس ناراضیان را به خیابانها میکشاند.
مقامات روسیه و در رأس آنان ولادیمیر پوتین تلویحاً و صریحاً نه داعش بلکه اوکراین و متحدان غربی آن را مسئول کشتار تروریستی بیست و دوم مارس در حومۀ مسکو معرفی میکنند. علت این اتهام چیست و این رویه چه مخاطراتی برای شخص ولادیمیر پوتین دارد؟
در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر تورج اتابکی، پژوهشگر ارشد در پژوهشکده بینالمللی تاریخ اجتماعی آمستردام از جمله گفته است :
"به گمان من، اتهامات کرملین دو علت اصلی دارند : اول این که جنگ در اوکراین بسیار بیش از آنچه پوتین و دستگاه تبلیغاتی او میگفت به درازا کشیده است. جنگی که قرار بود ظرف یک هفته به پایان برسد اکنون بیش از دو سال است که جریان دارد. بنابراین، دیگر نمیتوان به چنین جنگی، آنطور که پوتین و دستگاه تبلیغاتی او میگفتند، "عملیات ویژه نظامی" گفت. آخرین چرخش را هم در زمینه نامگذاری آقای دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، انجام داده است. او حالا از جنگ اوکراین به عنوان جنگ تمامعیار علیه غرب یاد میکند. پس بی دلیل نیست که میکوشند در پرتو جنگ جاری در اوکراین و تصویری که از آن ارایه میدهند به مردم روسیه بقبولانند که در این جنگ با دشمنی روبرو هستند که برای به زانو درآوردن روسیه از هیچ اقدام تروریستی فروگذار نیست.
اما، دومین علت در تلاش روسیه برای نسبت دادن کشتار اخیر در مسکو به اوکراین و کشورهای غربی، خود ناتوانی دستگاههای اطلاعاتی روسیه است که نتوانستند برغم هشدارهای غرب و مشخصاً دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و تجارب تلخ مشابه در خود روسیه مانع از وقوع چنین رویداد هولناکی در بیست و دوم مارس گذشته شوند. فراموش نکنیم که بیست و چهار ساعت پیش از این کشتار ولادیمیر پوتین همچنان خطاب به مردم روسیه بر اهمیت و اولویت امنیت برای او و جامعۀ روسیه و توانایی وی برای تأمین آن تأکید می کرد.
در هر حال، ماههای آینده نتایج این واقعه هولناک را بیشتر آشکار خواهند کرد. در واقع، میخواهم بگویم که دولت روسیه آنطور که مدعی است سرویسهای اطلاعاتی منظم و مؤثری ندارد، هر چند نمیخواهم قدرت آنها را نادیده یا دست کم بگیرم یا انکار کنم که دستگاه های اطلاعاتی روسیه بازوان درازی دارند و می توانند در دوردستها مخالفان را از میان بردارند.
ستیز با غرب و ارجحیت آن در دستگاه های امنیتی روسیه باعث شده که این کشور متوجه تهدید داعش و یا تهدیدهای مشابه نشود و حتا خطر آنها را ناچیز جلوه دهد. چرا؟ چون آقای پوتین گمان می کند که وجود جمعیت بزرگ مسلمانان در روسیه و کشورهای همسایه یا هم پیمان مسکو در جنوب خلیج فارس و حتا رژیم طالبان در افغانستان خودبخود نگرانی از خطر اسلام رادیکال را در اذهان عمومی کم میکند...
یکی از دلایل ناتوانی دستگاههای اطلاعاتی روسیه این است که اولویت فعلی آنها و شخص رئیس جمهوری این کشور مقابله با غرب، ناتو، کشورهای عضو سابق پیمان ورشو و البته مخالفان داخلی است که قدرت ولادیمیر پوتین را به چالش میکشند. به همین دلیل، دستگاه های اطلاعاتی روسیه به خود اجازه نمی دهند که توجه خود را در این کشور پهناور به خطرات دیگری معطوف کنند که میتوانند زندگی و امنیت مردمان روسیه را به خطر بیندازند : از جمله این خطرات تهدید داعش است که در افغانستان، آسیای میانه و قفقاز حضور دارد.
ستیز با غرب و ارجحیت آن در دستگاه های امنیتی روسیه باعث شده که این کشور متوجه تهدید داعش و یا تهدیدهای مشابه نشود و حتا خطر آنها را ناچیز جلوه دهد. چرا؟ چون آقای پوتین گمان می کند که وجود جمعیت بزرگ مسلمانان در روسیه و کشورهای همسایه یا هم پیمان مسکو در جنوب خلیج فارس و حتا رژیم طالبان در افغانستان خودبخود نگرانی از خطر اسلام رادیکال را در اذهان عمومی کم میکند...
تغییرات در روسیه نخست در بالا شکل میگیرند و بعد باعث می شوند که مردم به خیابانها سرازیر شوند. اگر جنگ کنونی در اوکراین به تضعیف پوتین منجر شود و عده ای در حلقۀ کرملین کوچک ناخرسندی خود را از اقدامهای پوتین نشان بدهند، آنوقت مطمئناً پروندۀ تازه ای برای روسیه و تعامل آن با غرب گشوده خواهد شد.
با این همه بسیاری از قدرت های بزرگ و متوسط وقتی که خارج از مرزهای خود با شکست روبرو شده یا از پای درآمدهاند، ناچار شدهاند که سیاستهای خارجی خود را تغییر بدهند. فدراسیون روسیه مثلاً شبیه جمهوری اسلامی ایران نیست که در آن تغییرات مهم از پائین شکل بگیرد و آغاز شود. این را به عنوان یک مورخ و کارشناس مسائل روسیه می گویم : تغییرات در روسیه نخست در بالا شکل میگیرند و بعد باعث می شوند که مردم به خیابانها سرازیر شوند. اگر جنگ کنونی در اوکراین به تضعیف پوتین منجر شود و عده ای در حلقۀ کرملین کوچک ناخرسندی خود را از اقدامهای پوتین نشان بدهند، آنوقت مطمئناً پروندۀ تازه ای برای روسیه و تعامل آن با غرب گشوده خواهد شد. ولی تا این احتمال هنوز راه طولانی در پیش است.
Mon, 25 Mar 2024 - 194 - مئیر جاودانفر : برای نجات حماس حکومت ایران میخواهد جنگ غزه همین امروز خاتمه یابد
مئیر جاودانفر : "جنگ غزه به تضعیف همپیمان مهم حکومت ایران، یعنی سازمان حماس، در نوار غزه منجر شده است و اکنون جمهوری اسلامی ایران نگران است که این جنگ به درگیری میان اسرائیل و حزبالله لبنان نیز بینجامد. حکومت ایران خوب میداند که در وضعیت اقتصادی و اجتماعی حاضر کشور نمیتواند وارد جنگ با اسرائیل شود. زیرا، هزینۀ چنین جنگی سنگین و کمرشکن خواهد بود. بهترین راهحل برای جمهوری اسلامی ایران این است که جنگ غزه همین امروز خاتمه یابد و به این ترتیب حماس و جهاد اسلامی نجات یابند."
در روزهای گذشته رویترز فاش کرد که فرماندهان سپاه پاسداران از جمله اسماعیل قاآنی و حسین سلامی با رهبران گروه های نیابتی تهران در منطقه به ویژه با حزبالله ملاقات کردند و در این ملاقاتها رهبر حزب الله از جمهوری اسلامی خواست که وارد جنگ مستقیم با اسرائیل و آمریکا نشود.
اگر چه این سخن تازگی نداشت و در واقع از تمایل شناخته شدۀ تهران مبنی بر پرهیز از جنگ متعارف و مستقیم با اسرائیل و آمریکا پرده برمی دارد، اما، اظهار آن به این صورت گویای نوعی پذیرش ضعف از جانب جمهوری اسلامی ایران نیست و اگر هست علت آن چیست؟
در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر، مئیر جاودانفر، پژوهشگر و استاد دانشگاه رایخمن و کارشناس مسائل خاورمیانه از جمله گفته است :
"اظهارات حسن نصرالله بیش از همه گویای این است که جمهوری اسلامی ایران کمکم به طور واقعبینانهتر جنگ غزه را تحلیل و بررسی میکند. این جنگ به تضعیف همپیمان مهم حکومت ایران، یعنی سازمان حماس، در نوار غزه منجر شده است و اکنون جمهوری اسلامی ایران نگران است که جنگ غزه به درگیری میان اسرائیل و حزبالله لبنان بینجامد.
در آخرین جنگ میان اسرائیل و حزبالله در سال ٢٠٠٦ حکومت ایران هر بشکه نفت را میان ١٠٠ تا ١٣٠ دلار میفروخت. اکنون دوازده سال است که حکومت ایران در نتیجۀ تحریمها ناگزیر است که نفت خود را به قیمت های نازل عمدتاً به چین بفروشد. به همین خاطر اگر جمهوری اسلامی ایران به طور واقع بینانه به قضایا نگاه کند – که ظاهراً میکند – خوب می فهمد که در این وضعیت نمیتواند وارد جنگ با اسرائیل شود. زیرا، هزینۀ چنین جنگی سنگین و کمرشکن خواهد بود، آنهم در این وضعیت وخیم اقتصادی ایران در حال حاضر که حکومت اسلامی را ناتوان از مدیریت زندگی و امور روزمرۀ کشور کرده است.
به همین خاطر، بهترین راهحل برای جمهوری اسلامی ایران این است که جنگ غزه همین امروز خاتمه یابد. یعنی این که حماس و جهاد اسلامی در غزه بمانند و از اشتباه بزرگی که مرتکب شدند، نجات یابند.
تمام تلاش جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر این است که از طریق عملیات حزبالله و حوثیهای یمن حماس را از این مخمصهای که خود به وجود آورده و در آن گرفتار شده نجات بدهد. خوب که نگاه کنیم می بینیم که حماس نیز با تبلیغات و جنگ رسانه ای خود و به ویژه با مبالغه در آمار کشته شدگان و مجروحان میخواهد به همین نتیجه برسد... بر اساس آمار سازمان حماس تا کنون دست کم سی هزار نفر در جنگ غزه کشته شدهاند، اما، هیچ رسانه ای از جمله رسانه های وابسته به حماس هرگز اعتراف نمیکنند که دست کم ده هزار نفر از نیروهای حماس در جنگ جاری در غزه کشته شدهاند و این ضربۀ نظامی بسیار سنگینی برای این سازمان محسوب میشود.
خود محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین، اخیراً اعتراف کرد که سازمان حماس به دلیل هم پیمانی با جمهوری اسلامی ایران و پیروی از سیاستهای آن حملۀ هفتم اکتبر گذشته را انجام داد که نتیجهاش فاجعه برای مردم فلسطین بوده است. ممکن است جمهوری اسلامی ایران در کوتاه مدت از عملیات حوثیهای یمن بهره برداری کند، اما، در درازمدت بازنده اصلی جنگ فعلی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. در داخل ایران هم، همه می دانند، که اکثربت بزرگ مردم این کشور از سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی متنفرند چون این سیاست جز زیان برای ایران و مردم این کشور حاصلی نداشته است."
Mon, 18 Mar 2024 - 193 - حسن شریعتمداری : جامعۀ مدنی در مقابل روحانیت و باندهای فاسد سپاه خواهد ایستاد
حسن شریعتمداری : انتخابات اخیر در ایران جهت خالصسازی قدرت صورت گرفت. هدف خامنهای در انتخابات اخیر صرفاً این بود که حلقۀ وفاداران خود را تنگتر کند. اما، حکومتی که خامنهای به این ترتیب در رأس آن قرار گرفته نمیتواند با چنین پایۀ اجتماعی نحیفی دوام یابد. اگر این نظام با این مختصات باقی بماند رهبری آینده را باندهای فاسد سپاه و همین روحانیون فاقد مشروعیت انتخاب خواهند کرد. ولی واضح است که جامعۀ مدنی ایران که نه روحانیت را میخواهد نه سپاه را در مقابل آنها خواهد ایستاد.
به اعتراف سخنگو و وزیر کار در دولت حسن روحانی، علی ربیعی، دو انتخابات سراسر بی رمق مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان به تقویت موقعیت بنیادگرایان در قدرت و در رقابت با اصولگرایان و راست سنتی منجر شد و این تحول باز به گفتۀ علی ربیعی هم جدالهای درونی قدرت را تشدید خواهد کرد – یعنی برخلاف میل و انتظار رهبر جمهوری اسلامی به یکدست شدن قدرت منجر نخواهد شد – و هم با تشدید شکاف میان حکومت و ملت از دور تازهای از رویاروییهای سیاسی میان جامعه و حکومت خبر می دهد.
این وضعیت، اما، چه دورنمای سیاسی را پیش روی جامعه ترسیم میکند؟ در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر، حسن شریعتمداری، سیاستمدار جمهوریخواه از جمله گفته است :
"دو انتخابات اخیر در ایران جهت خالصسازی قدرت صورت گرفت. این خالصسازی به قدری برای حاکمان مهم بود که انجام آن را به بهای پائینترین نرخ مشارکت پذیرفت. این خالصسازی، اما، دو علت داشت : یکی وضعیت کنونی خود کشور است و دیگری تدارک دورۀ پس از فوت علی خامنهای. در وضعیت کنونی، علی خامنهای نگران است گروههای در قدرت که دیگر به او چندان وفادار نیستند در یک تعادل مفروض و در روزگاری غیرقابلپیشبینی علیه او بشورند و مجلس خبرگان را وادار کنند که با بررسی کارنامه و کفایت رهبر روشهای او را مسبب وضعیت کنونی کشور اعلام کند... شکی نیست که چنین وضعیتی برای خامنهای بسیار خطرناک خواهد بود. به همین خاطر و برای پرهیز از چنین سناریویی خامنهای در این دو انتخابات کوشید که حلقۀ وفاداران و متملقان خود را افزایش یا در حقیقت تنگتر کند.
خامنهای گزینههای زیادی ندارد. او ناچار است بین گزینههای مختلفی که هر کدامشان مخاطرات خاص خود را دارند دست به انتخاب بزند. خامنهای یا باید چندگانگی نهادهای قدرت را بپذیرد یا حلقۀ وفاداران خود را هر بار تنگتر کند. اما، او با این کار گروههای شریک و رقیب در قدرت را یا به حذف فیزیکی رهبر و پیوستن به صف مخالفان و یا به تلاش برای جذب پشتیبانی بینالمللی علیه رهبر ترغیب میسازد. واضح است که اگر این نیروها پس از فوت خامنهای همچنان در قدرت باشند ممکن است مانع از روی کار آمدن گزینۀ مورد نظر رهبر به عنوان جانشین وی شوند. با این همه، خامنهای به این نتیجه رسیده که قدرت یکدست مخاطرات کمتری از قدرت چندگانه دارد.
اکنون دیگر نظام انتخاباتی در ایران نه فقط مشروعیتی برای رژیم اسلامی در پی ندارد، بلکه حتا فقدان مشروعیت آن را تشدید میسازد. مردم نیز به تدریج پی بردهاند که مشارکت یا عدم مشارکت آنان در انتخابات کمترین اثری بر تعیین سرنوشت آنان ندارد ولی عدم مشارکت آنها می تواند پایههای لرزان یک حکومت نامشروع را لرزانتر کند. نتیجه این که کسانی امروز به مجلس راه یافتهاند که در بهترین حالت تنها شش درصد آراء را داشتهاند و نرخ مشارکت در انتخابات زیر ده درصد بوده، هر چند مقامات آن را چهل و یک درصد اعلام کردهاند. این حکومت نمیتواند با چنین پایۀ اجتماعی نحیفی دوام یابد.
این وضع، اما، بدون پی آمد در درون قدرت نیست : امروز از دید کسانی که در سپاه پاسداران هستند، دورۀ حاکمیت روحانیت به پایان رسیده است. آنان اکنون معتقدند که از آغاز تأسیس حکومت اسلامی روحانیت حکومت کرده و سپاه کارگزار این حکومت بوده، اکنون اما وضع وارونه شده است : سپاه باید حکومت بکند و روحانیت کارگزار سپاه باشد. این افراد در ادامۀ این استدلال می افزایند که سپاهیان نیز به اندازۀ اپوزیسیون در درون جامعۀ مدنی ایران نفوذ دارند به ویژه این که سپاه دارای پول و امکانات گسترده است و میتواند با تغییر گفتمان تدریجاً عدم محبوبیت خود را جبران کند. منتها، آن دسته از نیروهای نظامی می توانند چنین اقدامی را بکنند که اولاً ایدئولوژیک نباشند و ثانیاً پاکدست و مورد اعتماد مردم و همچنین یکدست و منضبط باشند. با اندک تأملی میتوان گفت که سپاه دارای هیچیک از این خصوصیات نیست. سپاهیان از فاسدترین گروهها در کشور و حتا ایدئولوژیکتر از روحانیت هستند. یعنی : بسیاری از روحانیون در دیدگاه هایشان منعطفتر از سپاهیان هستند. افزون بر این، اختلافات شدیدی در درون سپاه وجود دارد. هر کدام از سپاهیان در باندهای مختلف قدرت و ثروت شریک است و همین اجماع میان نیروهای سپاهی و پیشبرد یک هدف واحد یا اجرای یک سناریو مشترک را بسیار دشوار میسازد.
جامعۀ مدنی ایران نه روحانیت را میخواهد نه سپاه را. جامعۀ مدنی ایران قویاً ایدئولوژی را از خود زدوده و هیچ امتیاز و برتری برای روحانیت و نیروهای سپاهی قائل نیست. مجلس خبرگان موجود نیز کمترین نقشی در تعیین جانشین رهبر آینده نخواهد داشت : برخی از اعضای این مجلس تنها با پانصد رأی برگزیده شدهاند. با این حال، اگر این نظام باقی بماند رهبری آینده را باندهای فاسد سپاه و همین روحانیون انتخاب خواهند کرد. ولی واضح است که جامعه در مقابل آنها خواهد ایستاد."
Mon, 11 Mar 2024 - 192 - ایرج مصداقی : غرب باید با جمهوری اسلامی به عنوان یک نیروی تبهکار مافیایی برخورد کند
ایرج مصداقی : "سیاست گروگانگیری در جمهوری اسلامی یک صنعت بسیار پرسود است. این صنعت پرسود نتیجۀ مماشات قدرتهای غربی در قبال سیاستهای تبهکارانۀ جمهوری اسلامی است. دولتهای اروپایی و غربی باید همان رویهای را در قبال جمهوری اسلامی به کار بگیرند که پلیس آنها در قبال گروه های جنایتکار و مافیایی به کار میبندد. جمهوری اسلامی اگر سیاست قاطعی پیش روی خود ببیند عقب مینشیند. مقابله با سیاست مماشات و اغماض غرب در قبال تهران وظیفۀ ایرانیان خارج از کشور است."
روزنامۀ لوموند در مطلبی با عنوان "دیپلماسی گروگانها" نوشت که دو شهروند سوئدی، یوهان فلودروس، و احمدرضا جلالی، که سالهاست به اتهام جاسوسی برای اسرائیل در اوین زندانی هستند و شکنجه میشوند، در اصل گروگانهایی هستند در دستان جمهوری اسلامی برای معاوضۀ آنان با حمید نوری : دستیار دادستان زندان کرج در سال ١٣٦٧ که به جرم دست داشتن در قتل صدها زندانی سیاسی در آن سال توسط دادگاه استکهلم به حبس ابد محکوم شده است.
هماکنون سی تبعه اروپایی و غربی از جمله چهار فرانسوی به اتهام مشابه در زندانهای ایران اسیر هستند و دولت فرانسه مشخصاً از چهار شهروند زندانی خود در ایران به عنوان "گروگانهای دولتی" جمهوری اسلامی یاد میکند. اما، چقدر مبادلۀ حمید نوری با دو گروگان سوئدی در ایران محتمل به نظر می رسد؟
ایرج مصداقی، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ایران در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر از جمله گفته است :
"گروگانگیری در جمهوری اسلامی دیگر سیاست نیست، بلکه یک صنعت بسیار پرسود است هم به لحاظ اقتصادی و مالی هم به لحاظ سیاسی. میدانیم که دستکم در سالهای اخیر از ثمرات این صنعت دریافت میلیاردها دلار پول از دولت آمریکا و صدها میلیون پوند از دولت بریتانیا توسط جمهوری اسلامی ایران بوده است. شکی نیست که حکومت ایران در پی مبادلۀ حمید نوری با گروگان های سوئدی در تهران است. مهمتر از آن جمهوری اسلامی در آغاز در پی تبرئه کردن حمید نوری نیز بود، زیرا در محاکمۀ او به کرات از ابراهیم رئیسی و دیگر مقامات ایران نام برده شده و این میتواند گشایندۀ پروندههای جدید برای رهبران طراز اول جمهوری اسلامی ایران باشد.
یادآوری می کنم که محاکمۀ یوهان فلودروس، دیپلمات سوئدی، به اتهام جاسوسی برای اسرائیل یک ماه پس از استرداد دو تبعۀ ایرانی به تهران توسط دستگاههای امنیتی سوئد، "سپو"، صورت گرفت. به عبارت دیگر، همین نمونه نشان میدهد که انجام مبادلاتی از این دست نتیجهای جز تشویق جمهوری اسلامی برای دنبال کردن سیاست گروگانگیری خود نداشته و ندارد. بالعکس، جمهوری اسلامی پس از دریافت میلیاردها دلار دستخوش از دولت اوباما در ازای آزادی اتباع آمریکایی از نو به گروگانگیری شهروندان آمریکا روی آورد. اکنون ٤٥ سال است که حکومت ایران با بهکارگیری سیاست گروگانگیری مشکلات خود را رفع میکند و هر بار نیز که معاملههایی از این دست صورت میگیرد جمهوری اسلامی بیشتر به ادامۀ این راه و روش ترغیب و تشویق میشود.
در تمام دنیا پذیرفته شده است که پلیس نباید با گروه های تبهکار و جنایتکار وارد معامله شود. زیرا، این کار نتیجه ای جز تشویق تبهکاران و اعضای شبکههای مافیایی ندارد. اما، این سیاست بلافاصله در قبال جمهوری اسلامی ایران که یک دولت گروگانگیر و تبهکار است تغییر میکند.دولتهای اروپایی و غربیباید عکس این را انجام بدهند، یعنی دقیقاً باید همان رویهای را در قبال جمهوری اسلامی به کار بگیرند که پلیس کشورهای غربی در قبال گروه های جنایتکار و مافیایی به کار میبندد.
جمهوری اسلامی، اگر سیاست قاطعی در مقابل خود ببیند، قطعاً عقبنشینی میکند و اتفاقاً چون قاطعیتی نمیبیند، دائماً در زمینۀ سیاستهای تبهکارانۀ خود پیشروی میکند.
برای نمونه، در مورد پروندۀ اسدالله اسدی از آغاز شاهد سیاست اغماض و چشم پوشی از جانب اروپا بودیم. پرسیدنی است : چرا اصلاً دولت فرانسه محاکمه اسدی را در خاک فرانسه انجام نداد؟ چرا محاکمۀ اسدی و همدستانش در بلژیک صورت گرفت در حالی که جنایت نافرجام اسدالله اسدی قرار بود در پاریس صورت بپذیرد ؟ یک دلیل مهم این تصمیم این بود که محاکمۀ اسدالله اسدی در آنتورپ بلژیک کمتر در معرض دید و توجه عمومی و مطبوعات و رسانهها قرار میگرفت، در حالی که برگزاری محاکمۀ اسدی در پاریس نتیجۀ کاملاً معکوس میداشت. محاکمۀ بی سروصدای اسدالله اسدی بخشی از پروژه تخفیف و کاهش دادن جنایت و فراهم کردن بستر معامله بر سر آن بوده است. پیگیری این رویه در قبال جمهوری اسلامی بی حاصل و عبث است و به هیچ عنوان تأمینکنندۀ امنیت نیست. اگر این سیاست نتیجهبخش بود باید در ٤٥ سال گذشته اثر خود را نشان میداد.
مقابله با این سیاست مماشات و اغماض وظیفۀ ایرانیان خارج از کشور است. ایرانیان خارج از کشور باید بتوانند هر کجا که امکان دارند از طریق نهادهای رسمی، رسانهها و مجالس ملی به دولتهای اروپایی و غربی فشار وارد آورند تا رویه و سیاست مماشات خود را در قبال جمهوری اسلامی به قاطعیت تبدیل کنند.
Mon, 19 Feb 2024 - 191 - رخنۀ اطلاعاتی اسرائیل شکاف میان ایران و نیروهای نیابتیاش را تشدید کرده است
حسن هاشمیان : کشته شدن فرماندهان سپاهی در سوریه، رخنۀ اطلاعاتی اسرائیل را به معضلی مهم برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است. این رخنۀ اطلاعاتی شکاف و تبادل اتهامات را در آنچه تهران "جبهۀ مقاومت" مینامد، در پی داشته است : از یک طرف نیروهای نیابتی تهران، سپاه پاسداران را منشاء رخنۀ اطلاعاتی اسرائیل میخوانند و از طرف دیگر حکومت تهران نیروهای نیابتی خود را منشاء این رخنه میداند. این وضعیت بیش از هر زمان بشار اسد را به سکوت در قبال مسئلۀ فلسطین وادار کرده و همزمان او را متقاعد ساخته که بقای او و نظامش سخت به ارادۀ اسرائیل بستگی دارد.
وزیر امور خارجۀ حکومت تهران، حسین امیرعبداللهیان، در دو سه روز گذشته در سفر به لبنان و سوریه با رهبران این دو کشور و همچنین با رهبران برخی گروههای نظامی و شبه نظامی تحت حمایت ایران ملاقات و گفتگو کرد. از این گفتگوها به ویژه با بشار اسد چیزی بیرون نیامده است. اما، می توان حدس زد که مسئلۀ غزه و جنگ اسرائیل و حماس یکی از موضوعهای مهم این گفتگوها بوده است.
با این حال حسن هاشمیان، کارشناس مسائل خاورمیانه، در واشنگتن معتقد است که سفر اخیر امیرعبداللهیان به لبنان و سوریه از بسیاری جهات نسبت به گذشته متمایز بوده است. او در توضیح این تمایز از جمله گفته است :
حسن هاشمیان :
این روزها یک رخنۀ اطلاعاتی به مشکل جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نیابتی آن در منطقه به ویژه در سوریه و لبنان تبدیل شده است. حملات دقیق اسرائیل برای کشتن فرماندهان سپاه پاسداران و گروههای نیابتی ایران گویای این رخنۀ اطلاعاتی است.
همزمان با سفر امیرعبداللهیان به منطقه، "نور پرس" رسانۀ وابسته به نیروهای "سوریه دموکراتیک" خبر داد که حدود صد تن از نیروهای محلی که با جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نیابتی آن در دیرالزور همکاری میکردند دستگیر شدهاند. بنابراین، واضح است که اولویت مقامات ایران همین رخنه اطلاعاتی است که به تبادل اتهامات میان جمهوری اسلامی و متحدان و نیروهای نیابتی آن تحت عنوان "جبهۀ مقاومت" منجر شده است. به این معنا که نیروهای نیابتی تهران میگویند که رخنۀ اطلاعاتی نه از جانب آنان، بلکه از جانب سپاه پاسداران و متحدانش در منطقه صورت گرفته است، در حالی که خود جمهوری اسلامی، نیروهای نیابتی خود و همکاران آنها را منشاء رخنۀ اطلاعاتی اسرائیل میداند.
این وضعیت بشار اسد را بیش از هر زمان متقاعد کرده که بقای او و نظامش سخت به ارادۀ اسرائیل بستگی دارد. سوریه و رژیم اسد بزرگترین نقطۀ ضعف جمهوری اسلامی ایران بشمار میروند. زیرا، اسرائیل قادر است به سهولت کل موازنه و مناسبات قدرت را در سوریه به زیان جمهوری اسلامی ایران تغییر بدهد. اسرائیل به راحتی قادر است علاوه بر بشار اسد، برادر او، ماهر اسد، و نیروهای امنیتی که پایههای رژیم دمشق را تشکیل میدهند از بین ببرد. به همین دلیل است که بشار اسد خود را درگیر مسائل غزه و جنگ میان اسرائیل و حماس نمیکند، چون حساب و کتابهای خود را دقیق کرده است.
او نه فقط از موضعگیری در قبال جنگ اسرائیل و حماس خودداری کرده، بلکه به مردم سوریه هم اجازه نداده که در دفاع از مردم غزه تظاهرات کنند. حملات هدفدار اسرائیل به فرماندهان سپاه و نیروی قدس در سوریه، رهبر رژیم دمشق را بیش از هر زمان به سکوت و انفعال در قبال مسئلۀ فلسطین واداشته است.
اخیراً بنیامین نتانیاهو گفت که یک درگیری مهم میان محور اسرائیل و محور خامنهای در جریان است. او با این سخن در واقع خطاب به کشورهای عربی گفت : حالا شما در کدام سو قرار دارید؟ در کنار اسرائیل هستید یا در کنار جمهوری اسلامی ایران؟ و اگر علیه اسرائیل اقدام بکنید خودبخود در کنار علی خامنهای و جمهوری اسلامی قرار گرفتهاید.
با این حال، باید گفت که "محور ایران" به هیچ وجه و برخلاف آنچه جمهوری اسلامی وانمود میکند نیروی یکدست نیست و این را زمانی مشاهده کردیم که حماس به اقدام سپاه پاسداران برای بهرهبرداری از حملۀ هفتم اکتبر شدیداً واکنش نشان داد. جمهوری اسلامی همچنین از سوی افکار عمومی فلسطینیان و جهان عرب در فشار است تا حقیقتاً در دفاع از فلسطینیان کاری انجام بدهد. در اصل رژیم اسلامی ایران در مخمصه است : از یک طرف، از سوی افکار عمومی جهان عرب که جمهوری اسلامی را به انفعال در قبال مسئلۀ فلسطین متهم میکنند و از سوی دیگر از جانب شخصیت هایی در لبنان و جهان عرب که از حکومت ایران میخواهند به دخالتهای خود در امور اعراب و کشورهای عرب خاتمه دهد.
Mon, 12 Feb 2024 - 190 - "ادامۀ حملات نیروهای نیابتی تهران در منطقه به جنگ مستقیم با ایران میانجامد"
منشه امیر و پُتکین آذرمهر : سرانجام حملات جاری غرب به نیروهای نیابتی ایران در منطقه به واکنش این کشور بستگی دارد. اگر تهران به حملات نیابتی خود ادامه بدهد دامنۀ جنگ به خاک ایران کشیده خواهد شد. شواهد نشان میدهند که حکومت ترسیده است. حکومت ایران از جنگ مستقیم میترسد نه از جنگ نیابتی...
از جمعه گذشته حملات آمریکا و انگلستان به بیش از صد و ده هدف سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی ایران در منطقه بی وقفه بودهاند : آیا شاهد ورود آمریکا و متحدانش به یک جنگ نیابتی با جمهوری اسلامی ایران هستیم؟ در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر، منشه امیر، کارشناس مسائل خاورمیانه در اورشلیم، و پُتکین آذرمهر، تحلیلگر مقیم لندن، از جمله گفتهاند :
منشه امیر :
اولاً بسیار خرسندم که بعد از سالها مماشات با جمهوری اسلامی ایران، کشورهای اروپایی و آمریکا و به ویژه دولت ضعیف آقای بایدن عاقبت به این نتیجه رسیدهاند که مماشات با این حکومت کاری عبث است : شکیبایی و آرامش قدرتهای غربی در قبال رژیم ایران گستاخی بیشتر آن را در پی دارد. این نتیجهای است که دولت آقای بایدن در ماههای اخیر به آن دست یافته و در پیامهای پنهان و آشکار خود صریحاً آن را به مقامات ایران گفته است. اکنون مشاور امنیت ملی آمریکا میگوید که از نظر این کشور سر مار یا اختاپوس در داخل خاک ایران است.
سرانجام این تحوّل به رفتار حکومت اسلامی ایران بستگی دارد. اگر رفتار حکومت ایران ادامۀ فتنهگریهای آن در منطقه باشد، مسلماً دامنۀ جنگ فعلی به داخل خاک ایران نیز کشیده خواهد شد و نقاطی در ایران آماج حمله قرار خواهند گرفت. نشانهها به ویژه در سخنان علی خامنهای خطاب به باصطلاح خواص یا ادعای ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران، مبنی بر این که این کشور نیروی نیابتی در منطقه ندارد همگی از هراس فزایندۀ حکومت اسلامی ایران پرده برمی دارند.
پُتکین آذرمهر :
ادعای مقامات جمهوری اسلامی ایران مبنی بر این که نیروی نیابتی ندارد، کاملاً مضحک است. چنین انکاری را کسی باور نمیکند و تنها چیزی که این انکار نشان میدهد هراس حکومت است. کاملاً روشن است که چه کسی فرمان میدهد و چه کسی فرمان می برد. با این حال، نبرد حاضر میان آمریکا و متحدانش، از یک سو، و حکومت ایران، از سوی دیگر، نبردی نیابتی است. شواهد نشان می دهند که کشورهای غربی در حال حاضر مایل نیستند وارد جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی ایران بشوند. ولی جنگ نیابتی با جمهوری اسلامی بازی کردن در زمین جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی طی ٤٠ و اندی سال گذشته یک "موفقیت" داشته باشد، آن "موفقیت" نیروهای نیابتی است که این حکومت طی سالیان به وجود آورده و می داند چگونه از آنها استفاده کند. جنگ نیابتی برای جمهوری اسلامی نگرانی ایجاد نمیکند. جمهوری اسلامی از جنگ مستقیم میترسد...
منشه امیر :
جنگ در غزه و نبرد اسرائیل با حزبالله همچنان جریان دارد. حوثیهای یمن برغم ضرباتی که متحمل شدهاند از حملات خود دست برنمیدارند. همین امر در مورد حشدالشعبی و دیگر گروههای شبه نظامی عراقی وابسته به حکومت ایران صادق است. در واقع ابعاد فتنهگریهای حکومت ایران در منطقه بی سابقه است. بحران دریای سرخ موضوع کوچکی نیست و مسئلۀ تمام کشورها از جمله چین نیز محسوب میشود. نتیجۀ این وضع فقط به رفتار حکومت ایران بستگی دارد. اما، همانطور که رژیم اسلامی بازندۀ جنگ غزه بوده است در کارزار جدید هم حکومت ایران بازنده خواهد بود.
پُتکین آذرمهر :
آمریکا نمیتواند بگوید که همۀ گزینهها روی میز است و در عین حال اضافه کند که خواستار جنگ با جمهوری اسلامی ایران نیست. آمریکا و دیگر کشورهای غربی اگر بخواهند میتوانند کشتیهای "ساویز" و "بهشاد" در دریای سرخ را که کشتی های اطلاعاتی حکومت ایران برای هدایت حملات موشکی و پهپادی حوثیها هستند هدف حملات خود قرار بدهند.
منشه امیر :
قطعاً نمیتوان گفت که اقدامهای کنونی جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن در منطقه دستور مستقیم چین بوده است. اما، توصیه ها و تشویقهای چین و روسیه در گستاخی رژیم اسلامی و میزان تجاوزهای آن بی اثر نیستند. روسیه و چین در نبردهای جاری منطقه از جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی میکنند. زیرا، هر چقدر خاورمیانه آشوبزدهتر باشد، روسیه و چین به سه هدف عمده میرسند : اول این که چین میتواند خود را برای حمله به تایوان آمادهتر کند. دوم این که روسیه میتواند به جنگ اوکراین بدون فشار کمتر از جانب غرب ادامه بدهد. و سوم این که آشوب خاورمیانه در عین حال، وابستگی رژیم ایران را به روسیه و چین افزایش میدهد.
پُتکین آذرمهر :
مایلم تأکید بکنم که بحران دریای سرخ زیانهای اقتصادی قابل توجهای را به چین وارد آورده است. جنگ نیازمند اقتصاد قوّی است و اگر قرار باشد به اقتصاد چین لطمه وارد آید، آنوقت پکن قادر به تأمین اهداف نظامی خود در قبال تایوان نخواهد بود. بر خلاف جمهوری اسلامی، برای چین اهداف اقتصادی نسبت به اهداف ایدئولوژیک ارجحیت دارند. ممکن است که روسیه با جمهوری اسلامی ایران هماهنگتر بوده باشد، اما، از بحران جاری دریای سرخ جز زیان اقتصادی چیز دیگری عاید چین نمیشود.
Mon, 05 Feb 2024 - 189 - رژیم ایران در رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا یا اسرائیل متلاشی میشود
منشه امیر : روسیه بی میل نیست که اسرائیل و اینبار آمریکا ضرباتی به نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه وارد آورند.مسکو مایل نیست که کاهش حضورش در سوریه به دلیل جنگ اوکراین نفوذ رژیم ایران در سوریه را افزایش دهد. رژیم ایران بیشتر از آنچه تاکنون کرده توانایی انجام یک اقدام بازدارنده را ندارد و در عین حال نمیخواهد از خط قرمزی عبور کند که به ورود نیروهای آمریکا یا اسرائیل به داخل خاک ایران منجر شود. یک رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا و اسرائیل به تلاشی و فروپاشی رژیم اسلامی ایران منجر خواهد شد.
به گزارش رویترز حکومت ایران فرماندهان و افسران ارشد سپاه پاسداران را از سوریه فراخوانده است. این تصمیم ظاهراً بی ارتباط با کشته شدن فرماندهان و افسران سپاهی در سوریه نیست که به اسرائیل نسبت داده شده و شمار آن طی روزها و هفتههای گذشته رو به فزونی گذاشته است.
آیا تصمیم حکومت ایران دلایل دیگری هم دارد از جمله تصمیم دولت آمریکا مبنی بر هدف قرار دادن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و دیگر جاها و یا چنانکه مقامات ایران تلویحاً اعتراف کردهاند همکاری دستگاه های امنیتی سوریه با اسرائیل برای لو دادن مکانهای فرماندهان سپاهی در دمشق؟
در پاسخ به این سئوالها منشه امیر، کارشناس مسائل خاورمیانه در اورشلیم، از جمله گفته است :
"از جمله دلایل خروج نیروهای سپاهی از سوریه تشدید ضربات اسرائیل به فرماندهان سپاه پاسداران به ویژه در جنوب دمشق است و البته تصمیم جدید رئیس جمهوری آمریکا، جو بایدن، که قصد دارد نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه را آماج حملات تلافی جویانۀ خود قرار بدهد. بعید نیست که در این چارچوب، آمریکا بخواهد به مواضع جمهوری اسلامی در حوزۀ خلیج فارس نیز آسیب برساند.
البته دولت روسیه نیز بی میل نیست که اسرائیل و اینبار ایالات متحد آمریکا ضرباتی به نیروی قدس سپاه پاسداران وارد آورند. چون مسکو مایل نیست که کاهش حضورش در سوریه به دلیل جنگ اوکراین نفوذ رژیم ایران در سوریه را افزایش دهد...
به نظر من بازندۀ این وضع رژیم ایران است. رژیم ایران بیشتر از آنچه تاکنون کرده توانایی انجام یک اقدام بازدارنده را ندارد. جمهوری اسلامی ایران نمیخواهد از خط قرمزی عبور کند که به ورود آمریکا یا اسرائیل به داخل خاک ایران منجر شود. یک رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا یا اسرائیل به تلاشی و فروپاشی رژیم اسلامی ایران منجر خواهد شد. هراس رژیم اسلامی نسبت به آنچه آمریکا می تواند و میخواهد انجام بدهد روز به روز بیشتر میشود و تهدیدهای نیروهای نیابتی اش از قبیل گروه "النجباء" علیه آمریکا نوعی رجزخوانی به دلیل اقدامهای غافلگیرانه ای است که آمریکا میخواهد علیه آنها انجام بدهد. منتها ایالات متحد آمریکا یک ابرقدرت است و به عنوان یک ابرقدرت همواره با شکیبایی و حساب شده عمل میکند.
Fri, 02 Feb 2024 - 188 - جمهوری اسلامی در کشاکش جنگ مستقیم یا چرخش قهرمانانه در مقابل اسرائیل
مئیر جاودانفر : "هیچ شکی در اسرائیل وجود ندارد که درست در لحظهای که جمهوری اسلامی قصد تولید سلاح اتمی را داشته باشد اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران حمله خواهد کرد.آینده نشان خواهد داد که آیا جمهوری اسلامی با خیزش مردم ایران فروخواهد افتاد یا به دست اسرائیل."
رضا علیجانی :"سیاست خارجی جمهوری اسلامی یک سیاست ماجراجویانه، تنشزا، پرهزینه و ضد منافع ملی مردم ایران در همۀ زمینهها و ابعاد است. اما، علی خامنهای صدام حسین نیست که تا آخر پای حرفش بایستد. آخوند سر بزنگاه عقب می نشیند و چرخش قهرمانانه میکند."
سخنگوی وزارت امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران اسرائیل را متهم کرد که میخواهد جنگ و آشوب در منطقه راه بیندازد و آمریکا را مستقیماً وارد جنگ با ایران بکند. اما، آیا می توان گفت که بر خلاف چنین ادعاهایی، اقدام های خود حکومت ایران بیش از همه بستر منطقه ای شدن جنگ و درگیر شدن مستقیم ایران در آن را فراهم می سازند؟
در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر، رضا علیجانی، تحلیلگر مسائل ایران و فعال سیاسی و مئیر جاودانفر، استاد دانشگاه رایخمن در اسرائیل، از جمله گفتهاند :
علیجانی : مایلم از دو زاویه به این موضوع نگاه کنم : از زاویه نگاه یک شهروند ایرانی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی و از زاویه نگاه یک روشنفکر به نزاع تاریخی اسرائیل و فلسطین. از دریچۀ نگاه یک شهروند ایرانی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی یک سیاست ماجراجویانه، تنشزا، پرهزینه و ضد منافع ملی مردم ایران در همۀ زمینهها و ابعاد است، از جمله در زمینۀ آمریکاستیزی و اسرائیلستیزی... با این تفاوت که امروز جمهوری اسلامی با یک وضعیت دوگانه روبرو است. به این معنا که حکومت ایران از طریق نیروهای نیابتیاش با آمریکا و اسرائیل برخورد می کند، اما، این برخورد همواره با دیوار مصلحت نظام روبرو است. به عبارت دیگر، اوجب واجبات این حکومت حفظ و بقای جمهوری اسلامی است و برای این منظور حاضر است از همه چیز چشم بپوشد. در هر حال من جنگ را محتمل نمی دانم ضمن این که آن را منتفی هم نمی دانم."
جاودانفر : "اسرائیل و حکومت ایران در حال حاضر خواستار رویارویی نظامی مستقیم نیستند. در واقع، می توان امیدوار بود که بحران جاری بدون جنگ میان اسرائیل و ایران سپری شود، هر چند همه از جمله محافل دانشگاهی و رسانه ای در اسرائیل و خارج از این کشور می دانند که جمهوری اسلامی ایران در حملۀ وحشیانۀ حماس در هفتم اکتبر گذشته بی نقش نبوده است : گروهی از کسانی که در این حمله شرکت داشتند مستقیماً در تهران و زیر نظر حکومت اسلامی ایران آموزش دیده بودند. به همین خاطر بیش از پیش شهروندان اسرائیلی از خود میپرسند : تا کی باید ناظر منفعل اقدام های جمهوری اسلامی ایران علیه اسرائیل و حمایت آن از بدترین دشمنان این کشور بود؟ هیچکس در اسرائیل باور نمی کند که جمهوری اسلامی ایران از این دشمنان به خاطر دلسوزی برای مردم فلسطین طرفداری میکند... به همین خاطر اکنون دیگر هیچ شکی در اسرائیل وجود ندارد که درست در لحظهای که جمهوری اسلامی قصد تولید سلاح اتمی را داشته باشد اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران حمله خواهد کرد."
علیجانی: "سیاست خارجی جمهوری اسلامی گریزگاه برای حکومت اسلامی ایران نیست، بالعکس ریشۀ تمام مشکلات داخلی ایران است. سیاست داخلی حکومت اسلامی گروگان سیاست خارجی آن است و تا زمانی که مسئلۀ اسرائیل و فلسطین از طریق صلحی پایدار حل نشود، دکان جمهوری اسلامی پررونق خواهد بود، حتا اگر رونق این دکان به بهای فقر مردم ایران و سرکوب جنبشهای اجتماعی این کشور تمام شود."
جاودانفر : "در پاسخ به آقای علیجانی باید بگویم : درست است که نمی توان گفت که در امر صلح میان اسرائیل و فلسطین، اسرائیل عاری از خطا بوده است. اما، هر وقت که اسرائیل تلاش کرد با بازپس دادن اراضی فلسطینیان به صلح با آنان دست یابد، نیروهای جهادی فلسطینی با حمایتهای سیاسی-مالی حکومت ایران، اسرائیلیها را به قتل رساندند و مانع از صلح میان دو ملت شدند. همین اتفاق مانع از صلح اسرائیل و فلسطین در زمان توافقات صلح میان اسحاق رابین و یاسر عرفات شد. من هم به عنوان یک ایرانی مایلم پیش از هر چیز تکرار کنم که نام حقیقی جمهوری اسلامی ایران، حکومت شکنجهگر اسلامی است که این سیاست شکنجه و سرکوب را نه فقط علیه مردم ایران، بلکه علیه کل مردم منطقه به کار می گیرد. مردم ایران سالهاست بهای سنگین جنگی را در منطقه می پردازند که هیچ ارتباطی به آنان ندارد. من نمیدانم که آیا اسرائیل به جمهوری اسلامی حملۀ نظامی خواهد کرد یا نه و اگر آری چه زمانی. اما، میدانم که اگر حمله و جنگی دربگیرد، این امر نتیجۀ طبیعی و مستقیم سیاستها و رفتارهای خود جمهوری اسلامی ایران در منطقه خواهد بود. این سیاست ها مردم ایران را به ستوه آورده و عاقبت آنان را علیه حکومت اسلامی خواهد شوراند. آینده نشان خواهد داد که آیا جمهوری اسلامی با خیزش مردم ایران فروخواهد افتاد یا به دست اسرائیل."
علیجانی:"من همچنان درگیر شدن جمهوری اسلامی ایران را در جنگی مستقیم نامحتمل می دانم، چون علی خامنهای صدام حسین نیست که تا آخر پای حرفش بایستد. آخوند سر بزنگاه عقب می نشیند و چرخش قهرمانانه میکند. اما، این، همانطور که گفتم، خطر جنگ را تماماً منتفی نمی کند. فراموش نکنیم که پشت این ماجرای "محور مقاومت" یک فساد بزرگ اقتصادی هم نهفته است و تردید ندارم که یک روز هم این فساد رو خواهد شد. فساد فقط در مسئلۀ دور زدن تحریمها نیست. همۀ پولهایی که برای نمونه از تهران برای حسن نصرالله و دیگران فرستاده می شود به مقصد نمی رسد. سردارهای فاسد سپاهی با بخشی از این پولها در کشورهای غربی املاک و زمین میخرند. مسئلۀ اسرائیل و فلسطین راهحل نظامی ندارد و هر کسی از جمله جمهوری اسلامی بخواهد به نظامیگری روی آورد علیه صلح در منطقه عمل کرده است."
Mon, 22 Jan 2024 - 187 - قاسم شعلهسعدی : موشکپراکنیهای سپاه به اسرائیل نشان داد که ایران آمادگی جنگیدن ندارد
قاسم شعلهسعدی : "موشکپراکنیهای اخیر سپاه به سه کشور منطقه هشداری به اسرائیل و حامیان آن بوده است، زیرا، جمهوری اسلامی می داند که اسرائیل قصد کرده با زدن نیروهای نیابتی تهران در واقع دست و پای ایران را در منطقه قطع کند. اما جنگ در چنین ابعادی برای نظام جمهوری اسلامی ایران ناممکن است، چون نه زورش را دارد، نه پولش را و نه از حمایت مردمی برخوردار است. به همین خاطر نمایش قدرت خامنهای نتیجۀ معکوس داده است و علناً نشان داده که جمهوری اسلامی ایران آمادگی هیچ جنگی را ندارد."
پنجشنبه هجدهم ژانویه نیروی هوایی پاکستان در پاسخ به حملات موشکی و پهپادی سپاه پاسداران نقاطی از خاک ایران را در منطقۀ مرزی بمباران کرد. قرار بوده نشست امنیتی نیز جمعه نوزدهم ژانویه در اسلام آباد با حضور نخست وزیر، رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان و رئیس سرویس های امنیتی این کشور دربارۀ رخدادهای دو سه روز گذشته – یعنی حملۀ موشکی و پهپادی سپاه پاسداران به پاکستان و پاسخ نیروی هوایی این کشور به حملۀ سپاه پاسداران – برگزار شود.
اما، حملات موشکی سپاه پاسداران به سه کشور منطقه از جمله پاکستان را - که قطعاً با موافقت، اگر نه دستور مستقیم خود رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته – چگونه باید ارزیابی کرد و جمهوری اسلامی ایران در پی چه بوده است؟
قاسم شعله سعدی، حقوقدان و نمایندۀ پیشین مجلس شورای اسلامی ایران در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر از جمله گفته است :
"پیش از هر چیز باید تصریح کرد که در پاکستان ارتش دست بالا را دارد و قدرت آن حتا مافوق دولت است. با این حال، معتقدم که حملۀ موشکی سپاه پاسداران به پاکستان تا حدود زیادی مستقل از حملات مشابه سپاه پاسداران به عراق و سوریه بوده است. به گمان من حملات موشکی و پهپادی که به سوریه و عراق شده هشداری است به اسرائیل به این معنا که جمهوری اسلامی ایران قادر است به جای سوریه، اسرائیل را هدف قرار بدهد و برای این کار کافی است زاویه پرتاب موشکهای خود را قدری تغییر دهد.
در واقع، موشکهایی که سپاه پاسداران به روی سوریه و عراق پرتاب کرده هشداری به اسرائیل و حامیان اسرائیل است، زیرا، جمهوری اسلامی می داند که اسرائیل قصد کرده با زدن نیروهای نیابتی تهران در واقع دست و پای ایران را در منطقه قطع کند. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی ایران خواسته است این هشدار را به اسرائیل و حامیان آن بدهد که در صورت لزوم برای دفاع از خود آمادۀ درگیری نظامی با آنهاست. با این حال، اقدامهای ایران جنبۀ نمایشی دارند و نشان میدهند که جمهوری اسلامی ایران در بن بست است و این بنبست اینبار در بستر یک التهاب بزرگ جهانی و حتا در دورنمای یک جنگ جهانی شکل گرفته که از کانونهای اصلی اش در کنار جنگ اوکراین اوضاع وخیم خاورمیانه پس از جنگ اسرائیل و حماس است.
با این حال، جنگ در چنین ابعادی برای نظام جمهوری اسلامی ایران ناممکن است. ناممکن است، چون نه زورش را دارد، نه پولش را و نه از حمایت مردمی برخوردار است. بیش از نود درصد مردم ایران مخالف رژیم اسلامی ایران و خواستار ساقط شدن آن هستند. باید گفت که خامنهای در بن بست است. زیرا، یک هدف او از حملات اخیر به سه کشور منطقه پاسخگویی به یک نیاز داخلی به ویژه پس از حملات انتحاری کرمان، در مراسم سالمرگ قاسم سلیمانی، بوده است و هدف دیگر او دادن هشدار به اسرائیل و حامیانش مبنی بر این که جمهوری اسلامی آمادگی جنگ را دارد که در اصل نتیجۀ معکوس داده و علناً نشان داده که جمهوری اسلامی چنین آمادگی را ندارد...
Fri, 19 Jan 2024 - 186 - بن سبطی : حملۀ آمریکا به حوثیها نمادین بود و مشوّق ایران و حوثیها در تشدید حملاتشان در آینده
بن سبطی : "حملۀ آمریکا و انگلستان به حوثیهای یمن جنبۀ نمادین داشته است. به همین خاطر، این حمله نه فقط بازدارنده نخواهد بود، بلکه برای حوثیها و حکومت ایران حکم تشویق را خواهد داشت و در نتیجه به تشدید حملات آنها به منافع آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورها در منطقه منجر خواهد شد. حملۀ دیشب ادامۀ سیاست کژدار و مریز آمریکا و غرب در قبال جمهوری اسلامی ایران و شبهنظامیان نیابتی آن است. من شخصاً معتقدم که حملات حوثیها با پشتیبانی حکومت ایران در دریای سرخ ادامه خواهند یافت."
عاقبت بعد از هفتهها هشدار، نیروهای آمریکایی و انگلیسی با پشتیبانی متحدان خود ٧٣هدف نظامی و لجستیکی حوثیهای یمن را بمباران کردند. در بیانیهای که ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا بعد از این حمله منتشر کرد، آمده است که هدف حملات دیشب پیشگیری از گسترش جنگ در منطقه و احیای امنیت در دریای سرخ بوده که در نتیجۀ حملات حوثیها به کشتیهای تجاری و بینالمللی شدیداً ناامن شده است.
ساعاتی پیش از این حمله علاوه بر فرماندهی ارتش آمریکا در خاورمیانه، نمایندۀ این کشور در سازمان ملل و همچنین وزیر امور خارجۀ آمریکا، حکومت ایران را مسبب اصلی حملات حوثیها معرفی کردند.
آیا حملۀ آمریکا و بریتانیا به حوثیها در اصل نوعی هشدار به ایران بوده است؟ و آیا این حمله حقیقتاً بازدارنده و مانع از اشاعۀ جنگ در منطقه خواهد بود یا نتیجۀ معکوس به بار خواهد آورد؟
بن سبطی، سخنگوی فارسی زبان دولت اسرائیل و پژوهشگر مسائل ایران در مؤسسۀ مطالعات امنیت ملی این کشور در پاسخ به این پرسش از جمله گفته است :
"البته حملۀ دیشب هشداری به جمهوری اسلامی و شبه نظامیان نیابتی آن در خاورمیانه به شمار میرود. با این حال، پارهای از محققان و پژوهشگران این حملات را نمادین دانسته و گفتهاند که برغم کثرت اهداف حملات، هنوز هیچ اطلاعی دربارۀ خسارات و ضایعات ناشی از آنها در دست نیست. یک ضرب المثل عبری میگوید که بالا بردن کمیّت به معنای کاهش کیفیّت است.
آنچه ما در سالهای اخیر شاهد بودهایم نوعی رفتار کژدار و مریز آمریکا و قدرتهای غربی با نیروهای مخرب منطقه و در رأس آنها رژیم جمهوری اسلامی ایران بوده است. به همین خاطر اگر حملات دیشب آمریکا و بریتانیا به حوثیها جنبۀ نمادین داشته باشد و ضربات سنگینی علیه آنان محسوب نشود، این حملات نه فقط بازدارنده نخواهند بود، بلکه برای حوثیها و حکومت ایران حکم تشویق را خواهند داشت.
در واقع، از خلال چنین واکنشهایی حکومت ایران و حوثیها به سقف عملیات آمریکا و غرب پی می برند و درمییابند که اقدامهای آنان با واکنش های سختی از سوی آنان روبرو نخواهند شد. به عبارت دیگر، این دست حملات به تشدید حملات ایران و حوثیها به منافع آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورها در منطقه منجر خواهند شد.
البته این قبیل واکنش ها از سوی آمریکا تازگی ندارد. ما شاهد هستیم که در مقابل بیش از صد و ده حملهای که به نیروها و پایگاه های آمریکا در منطقه از سوی نیروهای نیابتی ایران صورت گرفته، دولت واشنگتن در بهترین حالت واکنشهای بسیار ناچیزی از خود نشان داده است. این قبیل واکنشها برای حوثیها و ایران و نیروهای نیابتی آن حکم تشویق را دارند و طبیعی است که به تشدید حملات و عملیات تخریبی آنان منجر خواهند شد.
در واقع، در فقدان یک پاسخ کوبنده، واکنشهایی از نوع حملات دیشب نه فقط بازدارنده نخواهند بود، بلکه نتیجۀ معکوس به بار خواهند آورد. در هر حال، من شخصاً معتقدم که حملات حوثیها با پشتیبانی حکومت ایران در دریای سرخ ادامه خواهند یافت."
Fri, 12 Jan 2024 - 185 - نوریزاده : برای اسرائیل بعد از غزه نوبت حزبالله و سپس نوبت حکومت ایران است
نوریزاده : "برای اسرائیل جنگ با غزه خاتمه نخواهد یافت. بعد از غزه نوبت حزبالله است و بعد از حزبالله نوبت جمهوری اسلامی ایران. ماجرای کرمان هم کار اسرائیل بوده برای زدن کل فرماندهان سپاه و نیروی قدس... حتا اگر حزب الله لبنان هدف حملۀ اسرائیل قرار بگیرد، حتا اگر اسرائیل تمام تأسیسات اتمی و نظامی ایران را بمباران کند، جمهوری اسلامی وارد جنگ با اسرائیل نخواهد شد..."
جنگ غزه وارد چهارمین ماه خود شد. وزیر خارجۀ آمریکا نیز برای چهارمین بار وارد منطقه شده و هدف خود را همچنان پیشگیری از سرایت جنگ به کل منطقه اعلام کرده است. یعنی : پیشگیری از جنگ با ایران و نیروهای نیابتی آن در خاورمیانه، و الا اعراب، از اردن و مصر تا حتا سوریه و قطر عملاً از دخالت در منازعه اسرائیل و حماس فاصله گرفتهاند. با این حال، جمهوری اسلامی ایران نیز که ٤٥ سال است صدها میلیارد دلار صرف ایجاد و حفظ همین گروه های نیابتی، از حزب الله تا حشدالشعبی و حماس و حوثیها... کرده، آنهم ظاهراً برای نابود کردن اسرائیل یا مثلاً "آزادی قدس"، عملاً دست به عصا است. علت این احتیاط و خویشتنداری چیست؟
علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل ایران و خاورمیانه، در پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگر از جمله گفته است :
"جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا امروز ، از زمان نخستین سفر عرفات به ایران تا محمود عباس، به جای کمک به فلسطینیان فقط در میان آنان گروههای رقیب ایجاد کرده و هرگز نیز در پی جنگ با اسرائیل نبوده است. برغم ضربات سختی که اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران وارد آورده، تاکنون حکومت تهران یک فشنگ هم به سوی اسرائیل شلیک نکرده است.
هر چه حکومت ایران در این بیش از چهار دهه انجام داده تهییج بوده و مشتی شعار علیه اسرائیل که آنهم به ویژه پس از توافقات اُسلو آب به آسیاب افراطیهای این کشور ریخته و به زیان صلح میان اسرائیل و فلسطین تمام شده است.
سقوط اتحاد شوروی و مهاجرت میلیونها یهودی روسیه و اوکراین به اسرائیل این روند را تشدید کرد به طوری که جای دولتهای سوسیالیست، میانهرو و صلحجوی اسحاق رابین و دیگران را افرادی نظیر آریل شارون و بنیامین نتانیاهو گرفتند. به موازات این تحول جمهوری اسلامی نیز به کمک های خود به نیروهای نیابتی و همچنین بر شمار آنها افزود و شعارهای اسرائیل ستیزانهاش را تشدید کرد صرفاً با این امید و هدف که مزاحمتهایی برای اسرائیل ایجاد کند بی آنکه با آن وارد جنگ شود.
درست است که در ماجرای غزه آتشبیار معرکه سیدعلی خامنهای بوده است. اما، خامنهای به محض این که احساس کرد که ممکن است آتش این جنگ دامان او را نیز بگیرد به سرعت عبایش را جمع کرد و گفت : "ما نبودیم و دخالتی هم نداشتیم..."
اما، این تمهیدات از نظر اسرائیل بی اثر است. برای اسرائیل جنگ با غزه خاتمه نخواهد یافت. اسرائیل حاضر نیست این جنگ را به همین سادگی خاتمه دهد. بعد از غزه نوبت حزبالله است و بعد از حزبالله نوبت جمهوری اسلامی ایران. الان هم اسرائیل دارد همچنان ضربه می زند. برای نمونه، من باور نمیکنم که ماجرای کرمان کار داعش بوده است. کار اسرائیل بوده است. قرار بوده فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و نیروی قدس همگی هدف قرار بگیرند و اگر "ندای غیبی" در آخرین لحظات از سوی برخی سرویسهای خارجی (ای بسا روسیه یا آمریکا یا یک قدرت خارجی دیگر) فرماندهان سپاه را از سفر به کرمان منصرف نساخته بود، ای بسا این طرح عملی میشد. در هر حال، اسرائیل گریبان جمهوری اسلامی را به این سادگی رها نخواهد کرد و ما در آینده شاهد ضربات بسیار سنگینی خواهیم بود...
اگر از برخی اقدامات نمایشی نظیر در کردن چند پهپاد و راکت از سوی حوثیها و حزبالله و حشدالشعبی صرفنظر کنیم (چون همۀ این اقدامها جهت گمراه کردن افکار عمومی صورت میگیرد) جمهوری اسلامی ایران در جنگ جاری غزه حتا نیروهای نیابتی اش را حقیقتاً وارد جنگ نکرد.
خود حزب الله لبنان نیز به هیچ وجه مایل نیست وارد جنگ با اسرائیل شود. چون اگر چنین جنگی روی دهد، اسرائیل تا قلب بیروت پیش خواهد رفت، هر چند شخصاً معتقدم که اسرائیل این کار را در فرصت مناسب انجام خواهد داد. نیروهای نیابتی نه برای جنگ با اسرائیل که برای اشغال کشورهای منطقه و برافراشتن پرچم ولایت در آنها به وجود آمدهاند. در لبنان برافراشتن پرچم ولایت عملاً ناممکن است، ولی در عراق و یمن این کار تا حدودی صورت گرفته است...
در نظر بگیرید در همین ماجرای غزه، از ژاپن تا بورکینافاسو و حتا در خود آمریکا در دفاع از حماس یا علیه اسرائیل تظاهرات برگزار شد، الا در جمهوری اسلامی ایران. شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" عملاً در ایران پیاده شد و این نشان دهندۀ شکست رژیم اسلامی در جلب توجه و افکار عمومی داخل نسبت به محوریترین شعار و ادعای ایدئولوژیک حکومت است.
الان در تمام دنیا اسرائیل از هر سو آماج انتقاد است. الا در ایران. در ایران، تنها منتقد حکومت اسلامی است و نه مردم و برای من این بسیار قابل تأمل است : مردمی که روزی از عرفات در تهران استقبال کردند، امروز به فلسطین پشت کردهاند. پشت کردهاند، چون میدانند که رژیم جمهوری اسلامی ایران به مصلحت مردم ایران و مردم فلسطین عمل نمیکند. من یقین دارم که مردم ایران دیگر هرگز پشت رژیم اسلامی و ماجراجوییهای آن در منطقه نخواهند ایستاد. نخواهند ایستاد چون میدانند که این حکومت هدفی جز ایجاد آشوب و بلوا برای ماندن ندارد.
حتا اگر حزب الله لبنان هدف حملۀ اسرائیل قرار بگیرد، جمهوری اسلامی ایران به نشانۀ تسلیم دستهایش را بلند خواهد کرد. حزب الله هم از میان برود، رژیم یک نیروی نیابتی جدید جهت صدور انقلاب جایگزین آن خواهد کرد. آنچه مسلم است این است که جمهوری اسلامی هرگز وارد جنگ با اسرائیل نخواهد شد، حتا اگر اسرائیل تمام تأسیسات اتمی و نظامی ایران را بمباران کند."
Mon, 08 Jan 2024 - 184 - جاودانفر : جنگ غزه نهایتاً به رویارویی جبهۀ اسرائیل و غرب با حکومت ایران بدل خواهد شد
مئیر جاودانفر : "این خود جمهوری اسلامی است که با حملاتش به آمریکا از طریق نیروهای نیابتی خود سرگرم منطقهای کردن جنگ است. حملۀ هفتم اکتبر نه فقط باعث نابودی حماس خواهد شد، بلکه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن را به عنوان یک خطر، یک تهدید بزرگ به کلیه کشورها از جمله کشورهای اروپایی معرفی خواهد کرد. آنچه قابل پیش بینی است تقویت جبهۀ اسرائیل و آمریکا و غرب در مقابل جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن در منطقه است."
اظهارات رئیس جمهوری فرانسه در جمع رهبران جهان به ویژه کشورهای عرب در دبی دربارۀ راهبرد نظامی اسرائیل در قبال حماس از نگرانی او و دیگر کشورها دربارۀ فراگیر شدن جنگ در غزه پرده برداشت. اگر چه نشانههای فراوانی در تأئید این نگرانی وجود دارد، اما، وقوع چنین سناریویی حقیقتاً چقدر جدّی است؟
مئیر جاودانفر، استاد دانشگاه رایخمن در اسرائیل، در پاسخ به این سئوال و سئوالهای دیگر از جمله گفته است :
مئیر جاودانفر :
"نگرانی از خطر فراگیر شدن جنگ اسرائیل با حماس جدّی است. جدی بودن این خطر بیش از هر جا در خود اسرائیل احساس میشود که به هیچوجه تصور نمیکرد که حماس مرتکب جنایات و حملۀ وحشیانۀ هفتم اکتبر شود. پیش از هفتم اکتبر در تصورات رهبران اسرائیل حماس شبیه همان راهی را میپیمود که مثلاً هاشمی رفسنجانی در ایران در دو دهۀ نخست جمهوری اسلامی ایران طی کرده بود : یعنی گذار از یک نیروی جهادی و انقلابی به یک نیروی عملگرا. مقامات اسرائیل تصور میکردند که حماس از افکار و اعمال جهادی و انقلابی اولیه خود فاصله گرفته و در دورۀ جدید میخواهد به عنوان نیرویی عملگرا خود را وقف بازسازی غزه کند. به همین خاطر اسرائیل اجازه می داد که پولهای قطر وارد غزه شود. البته حماس همواره میگفت که قصد حمله به اسرائیل را دارد، اما، ما در اسرائیل این تهدید را جدّی نمیگرفتیم.
به همین خاطر است که الان خطر حزبالله و حوثیها برای اسرائیل بسیار جدّی شده و اسرائیل ناگزیر است اکنون در تمام دیدگاههای خود دربارۀ این خطرات تجدیدنظرهای اساسی کند.
در حال حاضر، جمهوری اسلامی ایران با حملاتش از طریق نیروهای نیابتی خود به آمریکا اثبات میکند که وجود آن و وجود نیروهای نیابتی آن در منطقه خطری است برای همه. من اگر جای رهبران تهران بودم برای نجات نیروهای نیابتی خود پیش از هر چیز به حماس فشار میآوردم تا گروگانهای اسرائیلی را آزاد کند... ولی بعید می دانم که جمهوری اسلامی ایران چنین تسلیمی را در مقابل اسرائیل بپذیرد.
اسرائیل میخواهد غزه را از حلقۀ "محور مقاومت" خارج کند و متحقق شدن این هدف ضربۀ بزرگی به جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. در هر حال، بعد از حملۀ وحشیانۀ هفتم اکتبر به اسرائیل، این کشور راه و چارۀ دیگری جز از میان بردن حماس ندارد. اما، این جنگ میتواند با هزینۀ بسیار کمتری برای مردم فلسطین در غزه خاتمه یابد که تحقق آن به جمهوری اسلامی ایران و حماس بستگی دارد.
در حال حاضر، جمهوری اسلامی ایران غافلگیر و شوکه شده است، زیرا، رهبران تهران انتظار نداشتند که اسرائیل و مردم این کشور چنین با قدرت و با عزم راسخ از خود واکنش نشان بدهند. جمهوری اسلامی ایران انتظار نداشت که حملۀ حماس باعث بازگشت آمریکا و ناوهای هواپیمابر آن به منطقه شود. در واقع، این خود جمهوری اسلامی است که با حملاتش به آمریکا از طریق نیروهای نیابتی خود سرگرم منطقهای کردن جنگ است. آنچه در درازمدت قابل رؤیت است این است که بازندۀ جنگ فعلی محور مقاومت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. حملۀ هفتم اکتبر نه فقط باعث نابودی حماس خواهد شد، بلکه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن را به عنوان یک خطر، یک تهدید بزرگ به کلیه کشورها از جمله کشورهای اروپایی معرفی کرد. آنچه قابل پیش بینی است تقویت جبهۀ اسرائیل و آمریکا و غرب در مقابل جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن در منطقه است و این شکستی بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران است."
Mon, 04 Dec 2023 - 183 - منشه امیر : حکومت ایران از بازندگان اصلی جنگ غزه است و حمایت آن از آتشبس اعتراف به شکست
منشه امیر : "یکی از بازندگان اصلی جنگ در غزه حکومت اسلامی ایران بوده است. پیروزی نهایی اسرائیل در غزه – یعنی نابودی سازمان حماس – کلیه خیالبافیها و رجزخوانیهای حکومت ایران را پنبه خواهد کرد. شکست جمهوری اسلامی ایران در غزه مبارزۀ مردم ایران در داخل کشور را علیه حکومت اسلامی تقویت خواهد کرد."
در حالی که خبرها حاکی از مذاکرات و میانجیگری ها برای تمدید آتشبس میان اسرائیل و حماس است، جمهوری اسلامی ایران نیز گفته است که یکی از "اهداف اساسی" آن "این است که آتشبس موجود [در غزه] شکل پایدار به خود بگیرد" و نهایتاً عملیات ارتش اسرائیل و سپس جنگ در غزه خاتمه یابد. چگونه میتوان این تمایل حکومت ایران را به آتشبس و پایان عملیات اسرائیل در غزه توضیح ؟
در پاسخ به این سئوال و سئوالهای دیگر، منشه امیر، تحلیلگر مسائل خاورمیانه در اورشلیم، از جمله گفته است :
"تمایل حکومت ایران به آتشبس و پایان جنگ در غزه اعتراف جمهوری اسلامی ایران به شکست است. علت این امر ساده است : برخلاف همیشه که جمهوری اسلامی ایران همواره مخالف صلح و آشتی و همزیستی بوده و دائماً برای نابودی اسرائیل همه را به جنگ ترغیب و دعوت کرده است، اینبار جمهوری اسلامی ایران شدیداً موافق آتشبس و پایان جنگ شده است.
در مقابل، اسرائیل سه هدف عمده در غزه دارد و برای رسیدن به آنها میکوشد فشارهای بینالمللی را دفع کند : هدف اول نابود کردن توان نظامی و حکومتی حماس است. هدف دوم آزادی گروگانهای اسرائیلی از بند حماس است و هدف سوم ایجاد یک نظام امنیتی در غزه است تا از شکلگیری دوبارۀ گروههای تروریستی جلوگیری کند.
حکومت اسلامی ایران همواره تلاش کرده تا اسرائیل را دولتی سست و شکننده وانمود کند. اکنون، اما، نه فقط حماس متحمل سنگینترین ضربات از جانب اسرائیل شده، بلکه حزبالله نیز به دلیل همین ضربات تردید دارد که وارد جنگ با اسرائیل شود.
امروز کشور کوچک قطر است که نقش اصلی را در میانجیگری ایفاء میکند، هیچکس به جمهوری اسلامی ایران اعتناء نمیکند و اعتباری برای آن قائل نیست. مجموعۀ این دادهها من را به این نتیجه می رساند که صرفنظر از چگونگی پایان یافتن جنگ در غزه، یکی از بازندگان اصلی آن حکومت اسلامی ایران بوده است.
پیروزی نهایی اسرائیل در غزه – یعنی نابودی سازمان حماس – کلیه خیالبافیها و رجزخوانیهای حکومت ایران را پنبه خواهد کرد. شکست جمهوری اسلامی ایران در غزه مبارزۀ مردم ایران در داخل کشور را علیه حکومت اسلامی تقویت خواهد کرد."
Mon, 27 Nov 2023 - 182 - حسن شریعتمداری : از علائم خطر جنگ مذاکره غرب با اپوزیسیون ایران است
حسن شریعتمداری : "یکی از علائم جدی بودن خطر جنگ علیه ایران، مذاکره آمریکا و غرب با همین اپوزیسیون ایرانی است که هزار عیب و ایراد دارد. این کار هنوز صورت نگرفته و نشان می دهد که سیاست غرب همچنان سیاست تغییر نظام در ایران نیست. آنچه اپوزیسیون و مردم ایران میتوانند بکنند این است که بگویند مایل به دخالت خارجی برای تغییر سرنوشت این کشور نیستند و اگر دست سیاست خارجی از پشت این نظام برداشته شود، خود مردم ایران قادرند که این نظام را تغییر بدهند."
محسن رضایی صریحاً تهدید کرده که اگر عملیات نظامی اسرائیل در غزه متوقف نشود جبهههای جدید جنگ علیه اسرائیل در روزهای آینده توسط "محور مقاومت"، یعنی نیروهای نیابتی حکومت تهران از لبنان تا یمن، عراق و البته خود تهران، گشوده شوند و منافع اسرائیل در سراسر جهان آماج حملات همین نیروها قرار بگیرند. خلاصه این که محسن رضایی وعده نه فقط منطقه ای شدن، بلکه جهانی شدن جنگ را داده است بی آنکه بگوید تکلیف ایران در چنین جنگی چه خواهد شد و قرار است چه بلایی بر سر کشور بیاید ؟
حسن شریعتمداری، فعال سیاسی جمهوریخواه، در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر از جمله گفته است :
"محسن رضایی گزافه کم نمیگوید ولی اگر فرض کنیم که سخنان او با نظر سیاستگزاران اصلی جمهوری اسلامی به ویژه شخص رهبر بی ارتباط نیست، باید احتمالات مختلفی را از صحبتهای وی استنباط کرد.
یک احتمال این است که اسرائیل در غزه بسیار پیش رفته و موقعیت حماس کاملاً در خطر است و در نتیجه حماس نقشی در آیندۀ غزه نخواهد داشت و این جمهوری اسلامی را بسیار نگران کرده است. نگران کرده است چون ممکن است که رژیم اسلامی بر این اعتقاد باشد که اسرائیل سیاستی مرحلهای را در پیش گرفته و پس از آن که تکلیف حماس را تعیین کرد، قصد دارد به سراغ حزبالله لبنان برود. احتمال دیگر این است که جمهوری اسلامی با علم به بی میلی آمریکا به گسترش جنگ در منطقه میکوشد راهی برای چانهزنی با آمریکا بگشاید.
البته احتمال کشیده شدن پای ایران در جنگ به هیچ وجه منتفی نیست. جمهوری اسلامی ایران در وضعیت دشواری است : هم از سوی آنچه "محور مقاومت" مینامد تحت فشار است هم متوجه شده که جنگ بر اساس پیش بینیهایش پیش نرفته است. یعنی باعث نشده که – نظیر جنگ ویتنام – فشار بزرگ جهانی متوجه دولت آمریکا شود، در حالی که درگیریها تا نابودی حماس در حال پیشروی است.
ممکن است حتا معادلات به دلیل اقدام "آتش بهاختیارهای" رژیم اسلامی و یا تصمیم خود خامنهای به هم بریزند. ممکن است برخی اقدام ها از جانب رژیم ایران معادلات را بر هم بزنند نظیر کشتن یا گروگان گرفتن اتباع آمریکایی و اسرائیلی یا حمله به منافع آمریکا در سطحی گستردهتر از آنچه که تاکنون روی داده است.
البته احتمال کشیده شدن پای ایران در جنگ به هیچ وجه منتفی نیست. جمهوری اسلامی ایران در وضعیت دشواری است : هم از سوی آنچه "محور مقاومت" مینامد تحت فشار است هم متوجه شده که جنگ بر اساس پیش بینیهایش پیش نرفته است. یعنی باعث نشده که – نظیر جنگ ویتنام – فشار بزرگ جهانی متوجه دولت آمریکا شود، در حالی که درگیریها تا نابودی حماس در حال پیشروی است.
بعید نیست که محسن رضایی که به خاطر دست داشتن در کشتار یهودیان آرژانتین تحت تعقیب جهانی است و معمولاً به این دست کارها میل داشته و اشاره کرده، چنین اقدامهایی را -تحت عنوان حمله به منافع آمریکا و اسرائیل در سطح جهانی - مد نظر داشته است.
اما، اگر چنین اقدامهایی از سوی جمهوری اسلامی ایران صورت بپذیرد، ممکن است که آمریکا جنگ مستقیم علیه حکومت ایران را در دستور کار خود قرار بدهد. در هر حال، اوضاع وخیمی است و ممکن است چنین سناریویی هایی که از قبل هم قابل پیشبینی نیستند روی دهند.
یکی از علائمی که از جدی بودن خطر جنگ خبر می دهند، مذاکره آمریکا و غرب با همین اپوزیسیون ایرانی میتواند باشد که هزار عیب و ایراد دارد. این کار هنوز صورت نگرفته و نشان می دهد که سیاست غرب همچنان سیاست تغییر نظام در ایران نیست. بعید نیست که یک حملۀ تأدیبی علیه ایران صورت بپذیرد، یعنی با بمباران پالایشگاههای ایران این کشور را از صدور نفت محروم بسازند. آنچه اپوزیسیون و مردم ایران میتوانند بکنند این است که بگویند مایل به دخالت خارجی برای تغییر سرنوشت این کشور نیستند و اگر دست سیاست خارجی از پشت این نظام برداشته شود، خود مردم ایران قادرند که این نظام را تغییر بدهند.
Mon, 20 Nov 2023 - 181 - سخنگوی دولت اسرائیل : اگر آمریکا وارد جنگ با رژیم ایران بشود تا نابودی کامل آن پیش میرود
بن سبطی سخنگوی دولت اسرائیل برای فارسیزبانان میگوید : "ممکن است آمریکاییها صبورتر از اسرائیل باشند، اما، اگر آنان وارد عمل بشوند، آنوقت ورق برای حکومت اسلامی ایران کاملاً برمیگردد. الگوی عمل آمریکا دخالتش در جنگ جهانی دوم و نوع برخوردش با ژاپن است، یعنی اگر آمریکا وارد جنگ بشود تا طرف مقابل را نابود نکند دست بردار نخواهد بود.زیرا رژیم ایران کاسۀ صبر همه را لبریز و به همه اثبات کرده که هر اتفاقی در منطقه روی میدهد زیر سر حکومت ایران است."
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران، گفته است که نظر به تشدید حملات اسرائیل به ساکنان غیرنظامی غزه از این پس منطقهای شدن جنگ اسرائیل و حماس اجتناب ناپذیر است. آیا حکومت ایران قصد دارد اگر نه مستقیماً دستکم از طریق نیروهای نیابتی خود وارد جنگ جاری شود و به قول خودش آن را منطقهای کند؟ نتایج چنین جنگی برای خود جمهوری اسلامی ایران چه خواهد بود؟
بن سبطی، سخنگوی دولت اسرائیل برای فارسی زبانان و پژوهشگر بنیاد مطالعات راهبردی و امنیتی در اسرائیل در پاسخ به این سئوالها از جمله گفته است :
"حرفهای امیرعبداللهیان و دیگر مقامات جمهوری اسلامی مصداق اصطلاح "بزن و در رو" علی خامنهای است. آقایان سالها حماس را آموزش نظامی داده و مسلح کردهاند و اقدام نظامی آن را علیه اسرائیل برانگیختهاند و حالا مدعی اند که کار حماس ربطی به آنها ندارد. لابد گمان میکنند که به این ترتیب خطر جنگ را از خود دور میکنند. برای رهبران جمهوری اسلامی جان مردمان غزه و یمن و دیگر جاها کمترین اهمیتی ندارد. نیروهای امنیتی اسرائیل اصطلاحی دارند که میگوید : " رژیم اسلامی ایران حاضر است تا آخرین قطرۀ خون فلسطینیان بجنگد" بی آنکه البته خودش متحمل کمترین آسیب و هزینهای بشود یا مستقیماً وارد کارزار شود. کل راهبرد رژیم ایران در منطقه خلاصه شده است در پنهان شدن در پس نیروهای نیابتی. عین همین کار را در داخل خود ایران در قالب دیگر انجام میدهند نظیر مواقعی که خشونت و سرکوب علیه مخالفان را به نیروهای باصطلاح "خودسر" نسبت میدهند...
اما، چرخشی که در روزهای اخیر روی داده و حتا خود اسرائیل را متعجب کرده وارد عمل شدن نیروهای آمریکایی و تقویت آنها در منطقه است به طوری که جنگنده های آمریکایی به فرمان رئیس جمهوری آمریکا یک پایگاه ایران در سوریه را بمباران کردند و رئیس جمهوری آمریکا چند بار به رهبران ایران هشدار داد تا در نبرد جاری حماس و اسرائیل دخالت نکنند و شهروندان و منافع آمریکا را به خطر نیندازند.
ممکن است آمریکاییها صبورتر از اسرائیل باشند، اما، اگر آنان وارد عمل بشوند، آنوقت ورق برای حکومت اسلامی ایران کاملاً برمیگردد. آمریکا اگر وارد عمل شود دیگر عقب نمی نشیند بلکه حملاتش را دائماً شدیدتر و شدیدتر می کند.
در واقع، آمریکا – و تقویت نیروهای آن در منطقۀ اثبات همین سخن است – حکومت ایران را مسئول حملات نیروهای نیابتی این کشور تلقی خواهد کرد. ممکن است اسرائیل به دلیل محدودیتهای جغرافیایی خود وارد جنگ تمامعیار (توتال) نشود. اما، این در مورد آمریکا صدق نمیکند. الگوی عمل آمریکا دخالتش در جنگ جهانی دوم و مثلاً نوع برخوردش با ژاپن است، یعنی اگر آمریکا وارد جنگ بشود تا طرف مقابل را نابود نکند دست بردار نخواهد بود.
میخواهم بگویم که دورۀ جنگ نامتقارن حکومت اسلامی ایران به سر آمده است. هیچکس در منطقه ساده لوح نیست... حملات موشکی اخیر حوثیها به اسرائیل – حوثیهایی که تا همین اواخر به عربستان حمله میکردند – نوعی اجماع در منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران به وجود میآورد. چون جمهوری اسلامی ایران کاسۀ صبر همه را لبریز کرده است از جمله آمریکا و به همه نشان داده است که هر اتفاقی در منطقه روی میدهد زیر سر حکومت ایران است.
سخنان حسین امیرعبداللهیان و دیگر رهبران تهران در اصل نشانۀ سردرگمی آنان است، زیرا آنان می دانند که اسرائیل تصمیم گرفته یکی از مهمترین نیروهای نیابتی تهران، حماس، را نابود کند. تنها چیزی که در این میان شاید بتواند رژیم ایران را از شرّی که خود به پا کرده نجات بدهد این است که از حماس بخواهد تا گروگانهای اسرائیلی را آزاد سازد."
Fri, 10 Nov 2023 - 180 - مجید محمدی : تهران و حزبالله پس از انداختن حماس زیر اتوبوس حالا فقط به فکر بقای خود هستند
مجید محمدی : "ستاد فرماندهی حملات هفتم اکتبر در تهران بود. ولی بر خلاف انتظار رژیم ایران جنایات حماس به بسیج یکجانبۀ افکار عمومی غرب و جهان عرب علیه اسرائیل منجر نشد. جالبتر از همه هیچ پشتیبانی در داخل ایران از فلسطینیان صورت نگرفت و حتا خود حکومت اسلامی نیز نتوانست یک تظاهرات و گردهمآیی درخور در دفاع از حماس و فلسطینیان برگزار کند. از هفتۀ دوم پس از حمله حماس، رژیم ایران و حزبالله به این نتیجه رسیدند که حالا که حماس را زیر اتوبوس انداختهاند، آنان باید خود را به هر طریقی حفظ کنند."
حکومت اسلامی ایران و حزب الله لبنان برغم همۀ تهدیدهای لفظی علیه اسرائیل و به کارگیری ادبیات رایج خود در دفاع از فلسطین و سازمان حماس میکوشند از دامنگیر شدن جنگ جاری در غزه یا گرفتار شدن در شعلههای آن جلوگیری کنند. این تغییر رویکرد که با همۀ ادعاهای حکومت ایران در پشتیبانی از حماس یا فلسطینیان ناسازگار است چه آسیب هایی به موقعیت جمهوری اسلامی در افکار عمومی جهان عرب و مسلمان وارد آورده است.
مجید محمدی، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ایران، در پاسخ به این پرسش از جمله گفته است :
"آنچه بعد از حملات هفتم اکتبر حماس به اسرائیل روی داد و انتظارات جمهوری اسلامی از این حملات همخوانی چندانی با یکدیگر نداشتهاند. من شخصاً فکر می کنم که ستاد فرماندهی حملات هفتم اکتبر در تهران بوده است و جمهوری اسلامی ایران از خلال این حمله سه هدف را دنبال کرده است : هدف اول وارد آوردن یک ضربۀ امنیتی مهم به اسرائیل بوده است. هدف دوم منحرف کردن افکار عمومی داخل از جنبشها و اعتراضهای جاری برای براندازی نظام اسلامی ایران بوده است. و بالاخره هدف سوم حکومت ایران از حملۀ هفتم اکتبر، هدایت افکار عمومی کشورهای غربی به سمت دفاع از فلسطینیان و علیه اسرائیلیها بوده است. با این حال، حملۀ هفتم اکتبر باعث شد که اسرائیل عزم خود را برای از میان بردن حماس یا دست کم پایان دادن به حاکمیت آن در غزه جزم کند...
افزون بر این، بر خلاف انتظار رژیم ایران جنایات حماس در هفتم اکتبر به بسیج افکار عمومی غرب علیه اسرائیل و در دفاع از فلسطینیان منجر نشد. این حمله افکار عمومی غرب را دوپاره کرد و دولتهای غربی نتوانستند بی طرفی پیشه کنند.
اتفاق جالب توجهای که در همین دوره در فضای داخلی خود ایران روی داد این است که هیچ پشتیبانی در داخل ایران از فلسطینیان صورت نگرفت. حتا خود حکومت اسلامی نتوانست چنده ده هزار نفر را در حمایت از فلسطینیان و حماس به خیابانها بیاورد یا یک گردهم آئی قابل توجه در حمایت از فلسطینیان برگزار کند. به همین خاطر از هفتۀ دوم پس از حملۀ هفتم اکتبر مشی علی خامنهای و به تبع حزبالله لبنان که باصطلاح از آقای خامنهای حرفشنوی دارد کاملاً تغییر کرد. رژیم ایران و حزبالله به این نتیجه رسیدند که حالا که حماس را زیر اتوبوس انداختهاند، آنان باید خود را به هر طریقی حفظ کنند و نگذارند که دامنۀ جنگ بقای حزبالله در لبنان و روحانیت شیعه در ایران را به خطر بیندازد. رهبران تهران و حزبالله به همین خاطر مسیر و مشی خود را کاملاً تغییر دادهاند و حکومت ایران حالا مکرراً – و برغم اظهارات حماس - دخالت خود را در حملۀ هفتم اکتبر انکار میکند و البته آمریکایی ها هم فرصت و امکان این انکار را به رژیم ایران میدهند. با این حال، این همه باعث نشد که چرخش ١۸۰ درجهای مواضع ایران در قبال حملۀ هفتم اکتبر و مسئلۀ فلسطین از نظرها پنهان بماند.
در منطقه نیز برخلاف دفعات گذشته فضای عمومی اینبار به نفع فلسطینیان نبود و جمهوری اسلامی ایران نیز نمیتواند پس از انداختن حماس زیر اتوبوس خود را به عنوان تنها حامی جدّی فلسطین و آرمان فلسطینیان در افکار عمومی جهان عرب جا بیندازد.
در آمریکا نیز فضای عمومی در اندیشکدهها و دانشگاهها، رسانهها و افکار عمومی قویاً علیه جمهوری اسلامی ایران و علیه مماشات دولت بایدن با جمهوری اسلامی ایران است. افکار عمومی و رسانههای آمریکا دائماً از دولت بایدن میپرسند که چرا به اقدامات ایران پاسخ قاطع نمیدهد. در مجموع روند عمومی تصمیمگیریها در آمریکا و دولتهای اروپایی به نفع جمهوری اسلامی ایران نیست. کاملاً آشکار است که جمهوری اسلامی ایران و حزبالله برغم همۀ تهدیدهای لفظی، میکوشند خود را از آسیبهای جنگ جاری علیه حماس دور نگه دارند."
Thu, 09 Nov 2023 - 179 - جاودانفر : پس از جنگ با حماس اسرائیل باید سراغ حزبالله و حکومت ایران برود
هنوز زود است که دربارۀ پی آمدهای سیاسی جنگ میان اسرائیل و حماس گمانهزنی کنیم. همه چیز به سرانجام این جنگ بستگی دارد از جمله به تصمیم خامنهای برای وارد کردن حزبالله یا خود ایران در جنگ جاری. به اعتقاد من، جمهوری اسلامی ایران صد در صد در حملۀ اخیر حماس به اسرائیل دست داشته است و اسرائیل باید پس از جنگ با حماس موضع روشنی در قبال حزب الله و حکومت اسلامی ایران اتخاذ کند. این موضع لزوماً نظامی نخواهد بود...
کمتر از یک ماه پس از آغاز جنگ اسرائیل و حماس هزاران نفر تاکنون کشته و زخمی شدهاند و آغاز حملۀ زمینی ارتش اسرائیل به غزه متاسفانه بر تعداد قربانیان این جنگ خواهد افزود. مقامات اسرائیل بارها جنگ جاری را "طولانی و دشوار" توصیف کرده و هدف از آن را از میان بردن سازمان حماس یا دست کم بیرون کردن آن از غزه اعلام نمودهاند.
اما، آیا چنین جنگی (که رهبران اسرائیل هفتاد و پنج سال پس از تأسیس این کشور از آن به عنوان دومین جنگ استقلال یاد میکنند)، می تواند بدون پی آمدهای سیاسی چه در اسرائیل و اراضی فلسطینی و چه در کل منطقه باشد؟ بعد از حماس اسرائیل میخواهد با مسئلۀ فلسطین چه بکند یا چه راهبردی در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ نماید که به اعتراف صریح و تلویحی رهبران جهان و کارشناسان بینالمللی از محرّکان اصلی اگر نه تنها محرّک جنگ فعلی بوده است؟ و بالاخره جامعۀ اسرائیل در قبال نتانیاهو و متحدان افراطی او چه موضعی خواهد گرفت که با رویگردانی دائمی از گفتگوهای صلح طی دو دهۀ گذشته، با تقویت حماس برای تضعیف عرفیگرایان فلسطینی ناخواسته بستر بحران جاری را فراهم ساختند و آب به آسیاب حکومتهای بنیادگرا و خودکامۀ منطقه از نوع حکومت ایران ریختند؟
مئیر جاودانفر، استاد دانشگاه رایخمن در اسرائیل در پاسخ به این پرسش ها از جمله گفته است :
بر اساس نظرسنجیها محبوبیت بنیامین نتانیاهو در اسرائیل به شدت کاهش یافته است. در آخرین انتخابات پارلمانی اسرائیل حزب نتانیاهو، لیکود، بین ٣٢ تا ٣٣ کرسی مجلس را به دست آورد، در حالی که اگر همین امروز در اسرائیل انتخابات برگزار شود حزب لیکود تنها ١٩ کرسی به دست میآورد. و این شکست بزرگی برای آقای نتانیاهو و دولت ائتلافی او محسوب می شود.
جنگ جاری در اسرائیل چند قربانی داشته است. قربانی اول سازمانهای امنیتی و ارتش اسرائیل بودهاند. مردم اسرائیل نمیتوانند بپذیرند که برغم سرمایهگذاری های کلان سازمان های امنیتی و ارتش اسرائیل تا این حد ناکارآمد عمل کردند و نتوانستند به موقع از حملۀ گستردهای که حماس تدارک دیده بود مطلع شوند. دومین قربانی این جنگ طبقه یا کادرهای سیاسی دولت آقای نتانیاهو است که ناخشنودی بسیاری را در اسرائیل برانگیختهاند.
علاوه بر رئیس سازمان امنیت داخلی اسرائیل (شینبت) ارتش این کشور نیز مسئولیت خود را در وقوع چنین شکست مهمی پذیرفته است. ولی آقای نتانیاهو کمترین مسئولیتی را هنوز در این زمینه نپذیرفته و این میتواند برای او در انتخابات آتی گران تمام شود.
با این همه هنوز زود است که دربارۀ پی آمدهای سیاسی این بحران – مثلاً تقویت طرفداران گفتگو برای پیشبرد روند صلح با فلسطینیان در داخل اسرائیل – گمانهزنی کنیم. همه چیز به سرانجام جنگ جاری بستگی دارد، از یک طرف، به توانایی اسرائیل برای تضعیف حماس، و از طرف دیگر به تصمیم آیتالله خامنهای برای وارد کردن حزبالله یا خود ایران به جنگ جاری میان اسرائیل و حماس.
دروغ محض است که سازمان حماس در حملۀ هفتم اکتبر به اسرائیل "آتش به اختیار" عمل کرده و جمهوری اسلامی ایران در تدارک و تعیین زمان این حمله کمترین نقشی نداشته است.
اگر چه حزب الله از هم اکنون با راکت اندازیهای خود وارد جنگ با اسرائیل شده است، ولی حزبالله هنوز از ١٥٠ هزار موشک خود در این جنگ استفاده نکرده است. چنین مداخلهای از سوی حزبالله و ایران اگر صورت بپذیرد، بی شک بر روند آیندۀ صلح تاثیر خواهد گذاشت. در هر حال، هیچکس در اسرائیل حاضر نیست که حماس را به عنوان جزیی از روند گفتگوهای صلح در آینده بپذیرد.
من فکر می کنم که اسرائیل باید پس از جنگ با حماس موضع روشنی در قبال حزب الله و حکومت اسلامی ایران اتخاذ بکند. این موضع لزوماً نظامی نخواهد بود...
بسیاری از ناظران حکومت اسلامی ایران از این که مردم این کشور بر خلاف رژیم اسلامی با سازمان حماس هیچ همراهی و همدلی نکردند سخت غافلگیر و متعجب شدهاند، هر چند دلیل این امر کاملاً واضح است : سیاست حمایت رژیم اسلامی ایران از گروه های تروریستی نظیر حماس برای مردم ایران بسیار گران تمام شده است و جمهوری اسلامی ایران، به اعتقاد من، صد در صد در حملۀ اخیر حماس به اسرائیل دست داشته است.
دروغ محض است که سازمان حماس در حملۀ هفتم اکتبر به اسرائیل "آتش به اختیار" عمل کرده و جمهوری اسلامی ایران در تدارک و تعیین زمان این حمله کمترین نقشی نداشته است. دروغ است به این دلیل که صرف نظر از حمایت های مالی، نظامی و لجستیکی گستردۀ رژیم ایران از حماس، حملۀ این گروه فلسطینی به اسرائیل برای خود حماس و برای هم پیمان های این گروه به ویژه حکومت اسلامی پی آمدهای سنگینی داشته است. بنابراین، من با موضع اخیر آقای نتانیاهو مخالفم وقتی که می گوید که او مطمئن نیست که حکومت ایران در حملۀ حماس نقش داشته است. شاید او این حرف را برای اجتناب از درگیر شدن در جنگی دیگر ایراد کرده است یا به دلیل ملاحظاتی که من از آنها بی اطلاع هستم...
بنابراین، من فکر می کنم که اسرائیل باید پس از جنگ با حماس موضع روشنی در قبال حزب الله و حکومت اسلامی ایران اتخاذ بکند. این موضع لزوماً نظامی نخواهد بود...
Mon, 30 Oct 2023 - 178 - مناشه امیر : حماس با اتکاء به کمکهای گستردۀ ایران تصمیم حمله به اسرائیل را گرفت
مناشه امیر : "به گمان من دربارۀ نقش جمهوری اسلامی ایران در حملۀ هفتم اکتبر به اسرائیل قدری مبالغه شده است. تصمیم این حمله را خود حماس گرفته، اما، حماس برای انجام این حمله از کمکهای بسیار گستردۀ استراتژیکی و تاکتیکی حکومت ایران برخوردار بوده است. به غیر از بهرهمندی از پول و تسلیحات ایران، سازمان حماس در حملۀ غافلگیرکنندۀ خود به اسرائیل از شیوه های تعرضی سپاه پاسداران در جنگ هشت ساله با عراق استفاده کرده است."
در پی حملۀ غافلگیرانه و بی سابقۀ حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر گذشته این کشور رسماً وارد وضعیت جنگی شده است. در نتیجۀ این حمله و تبعات آن تاکنون بیش از هزار و صد نفر کشته و هزاران تن دیگر زخمی و شمار قابل توجهای از شهروندان اسرائیل توسط سازمان حماس به گروگان گرفته شده اند.
آیا این جنگ را می توان پیش از هر چیز بیلان شکست شخص بنیامین نتانیاهو دانست، یعنی : تلاش بیست سالۀ او برای خودداری از صلح و اقدام های یک سال گذشتۀ وی در ائتلاف با راست افراطی و بعضاً بنیادگرای اسرائیل برای از میان بردن شالودههای دموکراسی در اسرائیل که عملاً این کشور را فلج و درگیر بحرانهای بی سابقهای کردهاند؟
در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر، مناشه امیر تحلیلگر مسائل خاورمیانه در اورشلیم، از جمله گفته است :
متهم کردن آقای نتانیاهو به منزلۀ نادیده گرفتن جنایات حماس و حکومت اسلامی ایران و تعصبات مذهبی است که بعضاً باعث جنایات اخیر شدهاند. رژیم اسلامی ایران رسماً خواستار نابودی اسرائیل است و علناً اعلام میکند که موشک های "اسرائیلزن" برای از میان بردن این کشور ساخته است...
در به وجود آمدن این جنگ نقش اصلی را جمهوری اسلامی ایران، حماس و جهاد اسلامی و همچنین حزب الله لبنان داشتهاند... ما تجربۀ تلخی [در زمینۀ صلح با فلسطینیان] داریم. بیش از پانزده، شانزده سال پیش اسرائیل نوار غزه را تخلیه کرد و در اختیار فلسطینیان گذاشت. نتیجه چه شد؟ گروه های فلسطینی و جمهوری اسلامی ایران غزه را به کانون تسلیحات و موشک و قتل و بمباران اسرائیل بدل ساختند. بنابراین آنچه در بخش فلسطینی میگذرد با سیاستهای دولتهای اسرائیل از جمله شخص نتانیاهو ارتباطی ندارد...
در سال ١٩٩٢ اسحاق رابین به عرفات گفت : می توانید به اراضی فلسطینی بازگردید و ادارۀ امور خود را در دست بگیرید مشروط به این که دست از ترور بردارید. آنان اما ترور را کنار نگذاشتند. اسرائیل غزه را در اختیار گروه های فلسطینی گذاشت، اما، آنجا را به مرکز ترور تبدیل کردند. بنابر این اقدام های تروریستی گروه های فلسطینی با سیاستهای آقای نتانیاهو هر چقدر هم که او راستگرا باشد ارتباطی ندارد.
با این حال، من معتقدم که آقای نتانیاهو و گروه های طرفدار ایشان بر این باور بودند که برای جلوگیری از تشکیل دولت مستقل فلسطینی که می توانست به یک پایگاه بسیار خطرناک ترور علیه اسرائیل بدل شود، باید به استقرار حماس در نوار غزه کمک کرد تا به این ترتیب از نفوذ آن در کرانۀ باختری رود اردن جلوگیری نمود. درست است که این سیاست آقای نتانیاهو بود ولی اصل قضیه این است که حماس و حکومت اسلامی ایران خواستار نابودی اسرائیل هستند و حکومت ایران تمام امکانات تسلیحاتی و مالی خود را برای رسیدن به این مقصود در اختیار حماس گذاشته و سازمان جهاد اسلامی را ایجاد کرده که هدفش نابودی اسرائیل است. بنابراین، هر سیاستی را که هر دولتی در اسرائیل در پیش بگیرد فایدهای ندارد و نمی تواند به تغییر جهت گیری سازمان حماس منجر شود...
به گمان من دربارۀ نقش جمهوری اسلامی ایران در حملۀ هفتم اکتبر قدری مبالغه شده است. تصمیم این حمله را خود حماس گرفته، اما، حماس برای انجام این حمله از کمکهای بسیار گستردۀ استراتژیکی و تاکتیکی حکومت ایران برخوردار بوده است. به غیر از بهرهمندی از پول و تسلیحات ایران، سازمان حماس در حملۀ غافلگیرکنندۀ خود به اسرائیل از شیوه های تعرضی سپاه پاسداران در جنگ هشت ساله با عراق استفاده کرده است. با این همه، مبالغه است اگر بگوییم که حماس به دستور حکومت اسلامی ایران به اسرائیل حمله کرد. حماس اهداف خاص خود را دنبال کرده و میکند ولی در این راه از کمکهای گستردۀ استراتژیکی و تاکتیکی حکومت ایران برخوردار بوده است.
به گمان من جمهوری اسلامی ایران وارد رویارویی مستقیم با اسرائیل نمی شود چنانکه طی چهل و چهار ساله گذشته نشده و همواره سعی کرده از طریق گروه های نیابتیاش به اسرائیل آسیب برساند.
حضور ناو هواپیمابر "جرالد فورد" آمریکا در شرق مدیترانه هشداری است به جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان. با این حال، هیچ چیز در شرایط حاضر قابل پیش بینی نیست و هر احتمالی امکانپذیر است. هر گروه مسلحی که بخواهد به اسرائیل آسیب برساند هدف حملۀ این کشور قرار خواهد گرفت. سال هاست که اسرائیل خود را آماده کرده تا بتواند در چهار جبهه بجنگد. یعنی علیه حماس و جهاد اسلامی در غزه و احتمالاً در کرانه غربی رود اردن و همچنین علیه حزبالله در لبنان و نیروی قدس در سوریه و شاید حتا علیه حکومت اسلامی ایران.
Mon, 09 Oct 2023 - 177 - مهدی اصلانی : جامعۀ ایران پمپ بنزینی است که هر آن ممکن است با جرقهای به انفجار منجر شود
مهدی اصلانی :"جامعۀ امروز ایران را می توان به یک "پمپ بنزین" تشبیه کرد که هر آن ممکن است با یک جرقه مشتعل و به انفجاری مهیب و غیرقابل مهار تبدیل شود. خطای بزرگ مخالفان حکومت اسلامی در خارج از کشور طی یک سال گذشته این بود که آنان نتوانستند پی ببرند که صرفاً میتوانند در قبال رویدادهای ایران نقش حمایتگر - و نه هدایتگر -، را ایفاء کنند. کل دیوار و امپراتوری ترس فرو ریخته است و هیچ چینیبندزن ماهری قادر به ترمیم چینی شکستۀ جمهوری اسلامی نیست."
در پی تدابیر شدید امنیتی حکومت اسلامی ایران برای جلوگیری از مراسم سالگرد "جمعۀ خونین زاهدان" تاکنون بیش از دویست نفر از جمله دهها کودک در استان سیستان و بلوچستان دستگیر شدهاند، در حالی که به گزارش سازمانهای مدافع حقوق بشر اغلب دستگیرشدگان نیز بین ١٤ تا ٢٤ سال سن داشتهاند.
خبرگزاریهای وابسته به سپاه پاسداران از جمله "فارس" مدعیاند که سرویسهای جاسوسی کشورهای بیگانه قصد داشتند در هشتم مهر، سالگرد جمعۀ خونین زاهدان، در سیستان و بلوچستان و دیگر جاها ناآرامی و باصطلاح آشوب ایجاد کنند که به گفتۀ این منابع با اقدام به موقع سرویسهای اطلاعاتی ایران این طرح شکست خورد.
مهدی اصلانی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی در سال های ١٣٦٠ در ایران در توضیح این اظهارات حکومتی از جمله گفته است :
"ظاهر کردن تصویر دهۀ شصت در ایران ناممکن است. در هیچ عکاسخانهای نمیتوان این فیلم نور دیده را ظاهر کرد و سناریوهای سرکوب دهۀ خونین شصت را دوباره از سرگرفت. چنین امری ناممکن است، چون دیوار اقتدار حکومت ترک خورده و فروریخته است. "جمعۀ خونین زاهدان" اولین کشتار در جمهوری اسلامی نبود و احتمالاً آخرین آن نیز نخواهد بود. اما، آنچه این سرکوب خونین را متمایز میسازد فقط پیوستگی آن به خیزش "زن، زندگی، آزادی" نیست. "جمعۀ خونین زاهدان" اعتراض و واکنشی بود در عین حال به جنایت هولناک تجاوز یکی از فرماندهان سپاه پاسداران به یک دختر پانزده سالۀ بلوچ. در این اعتراض بیش از صد تن از معترضان کشته شدند. خود سپاه پاسداران وقوع کشتار را انکار نکرد، اما، به شیوۀ همیشگی خود آن را به نیروهای خارجی و در این مورد به سازمانهایی نظیر "جیش العدل" نسبت داد.
حکومت جمهوری اسلامی در دورانی با بکارگیری همین روشها، با تختهبند و شکنجه و اعدام کردن و کشتن معترضان قصد ترساندن مردم را داشت، اما، اینبار به ویژه در یک سال اخیر خود حکومت دچار ترس – ترس از مردم - شده است. در این چهل و چند سالی که از حیات حکومت اسلامی در ایران میگذرد، سرکوبهای پیاپی آن یک ویژگی بارز داشتهاند و آن باصطلاح جمع کردن سریع اعتراضها بوده است. در این یک سال اخیر حکومت در مواجهه با خیزش "زن، زندگی، آزادی" برای اولین بار موفق به انجام این کار نشده است. ممکن است شهرها و خیابانهای ایران به ظاهر آرام شده باشند، اما خاموش نشدهاند. نمیشود و نمیتوان این خیزش را با گشت ارشاد و لایحۀ عفاف و حجاب خفه کرد. سرنگونطلبتر از زنان ایران امروز در هیچ کجا نمی توان یافت.
جمهوری اسلامی هرگز با چنین بحرانی در طول حیات خود روبرو نشده بود. رهبران این حکومت اگر اطمینان داشتند که اینبار نیز سرکوب همانند دفعات قبل جواب میداد، از کشتار گستردۀ مردم ابایی نداشتند. در واقع، کل دیوار و امپراتوری ترس فرو ریخته است و هیچ چینیبندزن ماهری قادر به ترمیم چینی شکستۀ جمهوری اسلامی نیست. حکومت اسلامی یک راه بیشتر پیش رو ندارد و آن رفتن تا ته خون و شکنجه است، ولی این نیز دیگر عملی و ثمربخش نیست. جامعۀ امروز ایران را می توان به یک "پمپ بنزین" تشبیه کرد که هر آن ممکن است با یک جرقه مشتعل و به انفجاری مهیب و غیرقابل مهار تبدیل شود. خطای بزرگ مخالفان حکومت اسلامی در خارج از کشور طی یک سال گذشته این بود که آنان نتوانستند پی ببرند که صرفاً میتوانند در قبال رویدادهای ایران نقش حمایتگر - و نه هدایتگر -، را ایفاء کنند."
Mon, 02 Oct 2023 - 176 - حسن شریعتمداری : بدون حضور طبقۀ متوسط هیچ آلترناتیو معتبری در ایران شکل نمیگیرد
حسن شریعتمداری : "اگر بخشهای مهمی از طبقات متوسط هنوز به اعتراضها نپیوسته اند علتش ترس و نگرانی نیست. علتش تردیدهایی است دربارۀ بدیل سیاسی، سرانجام مبارزات، اوضاع جامعه و یکپارچگی ایران پس از سقوط جمهوری اسلامی و همچنین توانایی رهبران سیاسی در ادارۀ کشور پس از سقوط حکومت اسلامی ایران... برای ایجاد یک آلترناتیو معتبر من ایجاد کنفدراسیون جمهوریخواهان را پیشنهاد میکنم."
ساعاتی پس از آنکه غلامعلی حدادعادل از نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی برای جلوگیری از بروز اعتراضها در سالگرد مرگ مهسا امینی تشکر کرد، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با انتشار بیانیهای مدعی شد که بیست هشت تن از وابستگان داعش و اسرائیل را که قصد داشتند در سالگرد اعتراضهای پس از مرگ مهسا امینی سی انفجار در تهران انجام بدهند به موقع دستگیر کرده است.
اگر چه نسبت دادن اعتراضات مردمی به توطئۀ دشمنان خارجی در بیانات مقامهای جمهوری اسلامی تازگی ندارد، اما، آیا اظهارات اخیر آنان گویای این حقیقت نیست که این اعتراضها به سرانجام نمی رسند مادام که پراکنده و بی رهبرند و با مانع یک ماشین بزرگ ارعاب و سرکوب نیز روبرو هستند؟
حسن شریعتمداری، فعال سیاسی جمهوریخواه، در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر از جمله گفته است :
"اگر چه انقلاب مهسا در تعمیق و تغییر مفاهیم در اذهان مردم موفق بوده است، اما، تاکنون چندان نتوانسته متناسب با این موفقیت سازمان و اشکال هماورد در مقابل رژیم قدار و سرکوبگر جمهوری اسلامی بیافریند. تجارب تاریخی اما، میگویند که هر نظام سیاسی که ماندگاری، دوام و همۀ وزن خود را بر ماشین سرکوب استوار میکند خودبخود به نظامی آسیب پذیر تبدیل میشود.
حضور دائمی این ماشین سرکوب در میدان مقابله با مردم و مواجهه با انتظارات و مطالبات آنان نهایتاً این ماشین را آسیبپذیر میکند. از این گذشته، نمیتوان گفت که همۀ کسانی که در ماشین ارعاب و سرکوب درگیر هستند آدمکش و قاتل هستند. آنان از خود می پرسند : چرا باید بکشم؟ چرا می زنیم و چرا دستگیر میکنیم؟ و این پرسش ها به ریزش نیرو در درون همین ماشین سرکوب منجر میشود.
در حالی که دوام و پایداری ماشین سرکوب به موفقیت دائمی آن در سرکوب مردم بستگی دارد، کافی است تنها مردم یک بار در رویارویی با ماشین سرکوب پیروز شوند تا تکلیف کل نظام مبتنی بر ارعاب برای همیشه تعیین شود.
از صدر مشروطه تاکنون مرکز ثقل تلاش های اجتماعی، سرانجام و موفقیت آنها، به شرکت یا عدم شرکت طبقۀ متوسط در این تلاشها بستگی داشته است. هر گاه طبقۀ متوسط به کوشندگان سیاسی و مردم ناراضی پیوسته است، حکومتها قادر به پیروزی در مقابل مردم نبودهاند. آنجا که این طبقه به مردم ناراضی نپیوسته حکومتها توانستهاند نیروی سرکوب خود را علیه مردم برتری دهند.
در اعتراضهای اخیر جمعیتی معادل یک تا یک و نیم میلیون نفر به صحنه آمدند، در حالی که پیروزی و موفقیت اعتراض های اجتماعی در ایران به حضور دستکم سه تا چهار میلیون نفر در خیابانها بستگی دارد و این شدنی نیست مگر با پیوستن بخشی هایی از جوانان و طبقات متوسط به صف اعتراضکنندگان. در واقع، اگر این بخش مهم از جامعه هنوز به اعتراضها نپیوسته است علتش ترس و نگرانی نیست، بلکه تردیدهایی است دربارۀ بدیل سیاسی، سرانجام مبارزات، اوضاع جامعه و یکپارچگی ایران پس از سقوط جمهوری اسلامی و همچنین توانایی رهبران سیاسی در ادارۀ کشور پس از سقوط حکومت اسلامی ایران... رفع این تردیدها بدون یک آلترناتیو معتبر که نمایندۀ تمام بخش های جامعه باشد میّسر نیست.
دست کم سه عامل بازدارندۀ شکلگیری چنین آلترناتیوی تاکنون بودهاند : نخستین آن تغییر نسل است که در اصل تغییر تلقی های مهم سیاسی متناسب با یک دورۀ تاریخی بی سابقه است. در حقیقت، یک نوع انقطاع گفتمانی شکل گرفته است به این معنای که گفتمان ها و مدل های گذشته قادر به جذب جوانان امروز نیستند. اغلب گفتمان های سیاسی گذشته شخصیتمحور بودهاند. نسل جوان امروز با قهرمان پروری و الیت پروری میانهای ندارد. برای نسل جوان امروز سیاست به درستی امری عمومی است و آنان مایلند نمایندگان این عموم را در رأس امور ببینند. این تفاوت اساسی منشاء دومین عامل بازدارندۀ شکلگیری یک آلترناتیو معتبر است و آن تفاوت سازمانی و تشکیلاتی است. در قیاس با شکل سازمانی گذشته که بیشتر به تشکیلات نظامی مبتنی بر سلسله مراتب میماند، شکل سازمانی جوانان امروز شبکهای و با رعایت حقوق برابر میان افراد شرکت کننده در شبکهها است.
عامل بازدارندۀ سوم، حکفرمایی انواع ناسیونالیسم است، حال میخواهد ناسیونالیسم مرکزگرا باشد یا ناسیونالیسم محلی. نسل جوان امروز ایران میانۀ چندانی با ناسیونالیسم ندارد. این نسل پیراهن ایدئولوژی را از تن به در کرده و اعضای تشکیلدهندۀ آن همگی خود را ایرانیان برابر می دانند که به این عنوان مایل به همکاری با یکدیگر هستند. آنان تبعیض ها را می فهمند و میخواهند برای رفع آنها تلاش کنند ولی این تلاش را در قالب ناسیونالیسم تعریف نمیکنند. بر همین اساس، برای ایجاد یک آلترناتیو معتبر من ایجاد کنفدراسیون جمهوریخواهان را پیشنهاد میکنم. آنچه مسلم است این است که آیندۀ کشور را نهایتاً حضور در خیابان تعیین نمی کند. صندوق رأی تعیین می کند.
Mon, 25 Sep 2023 - 175 - بن سبطی : برای حکومت ایران صلح میان اسرائیل و عربستان مثل روز قیامت است
بن سبطی : "عربستان مانند هر حکومت دیگری پیش از هر چیز در پی تأمین مصالح و منافع ملی خود است. یعنی بر خلاف ظواهر، ولیعهد عربستان قصد دارد از حل مسئلۀ فلسطین به عنوان شرط عادیسازی مناسبات خود با اسرائیل صرف نظر کند. عربستان میتواند همان کاری را بکند که انور سادات پنج سال پس از شکست مصر در جنگ کیپور کرد، یعنی صلح با اسرائیل بدون در نظر گرفتن مسئلۀ فلسطین و صرفاً بر پایه منافع ملی مصر برای بازپس گیری صحرای سینا. اما، برای حکومت ایران صلح میان اسرائیل و عربستان مثل روز قیامت است."
در اظهاراتی بی سابقه، ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، گفت که عربستان و اسرائیل هر روز بیش از گذشته به عادی کردن مناسبات خود نزدیک میشوند. عربستان همواره عادی کردن مناسبات خود با اسرائیل را به حل مسئلۀ فلسطین یا در اصل تشکیل و به رسمیت شناخته شدن یک دولت مستقل فلسطینی از سوی اسرائیل مشروط کرده است.
آیا سخنان بن سلمان به این معنا است که قرار است گشایشی در حل مسئلۀ فلسطین صورت بپذیرد تا شرط عربستان برای عادی کردن مناسبات خود با اسرائیل تأمین شود.
بن سبطی، پژوهشگر مسائل ایران در مؤسسۀ تحقیقات امنیت ملی اسرائیل، در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر از جمله گفته است :
"برای درک موضع محمد بن سلمان باید در نظر داشت که عربستان مانند هر حکومت دیگری پیش از هر چیز در پی تأمین مصالح و منافع ملی خود است. درست است که موضعگیری اخیر محمد بن سلمان تا حدی غیرمنتظره و شگفتانگیز است، اما، در لابلای اظهارات او میتوان چند نشانه و لایه را تشخیص داد. برای نمونه، برخی مفّسران اسرائیل در واکنش به سخنان ولیعهد عربستان میگویند که ای بسا بر خلاف ظاهر، محمد بنسلمان قصد دارد خلاف موضع خود عمل کند، یعنی از حل مسئلۀ فلسطین به عنوان شرط عادیسازی مناسبات خود با اسرائیل صرف نظر کند.
از این گذشته، عربستان و ایران برغم ازسرگیری مناسبات خود از اسرائیل به عنوان ابزار فشار بر روی یکدیگر هم استفاده میکنند. عربستان هر موقع که قصد داشته باشد بر جمهوری اسلامی ایران فشار آورد بحث عادیسازی مناسبات خود با اسرائیل را پیش میکشد. سخنان ولیعهد عربستان را دربارۀ عادی سازی مناسبات این کشور با اسرائیل باید جدّی گرفت، ولی در عین حال باید پرسید که ولیعهد عربستان برای تأمین کدام منافع چنین موضعی را اعلام کرده است. عربستان به شیوۀ خاورمیانهای عمل می کند یعنی گامهای کوچکی به جلو برمی دارد تا پی ببرد در موضوعی پنهان و شاید اصلی – نظیر رقابت اتمی با ایران – چه کسی بیشتر منافع آن را تأمین می کند. به این ادبیات در خاورمیانه ادبیات بازاری می گویند : یعنی ادبیاتی غیرصادقانه که اغلب در پی تحقق اهدافی پنهان است که اتفاقاً خلاف موضع و بیانات رسماً اعلام شده است.
در وضعیت کنونی اسرائیل و با وجود یک دولت دست راستی مرکب از احزاب تندرو حل مسئلۀ فلسطین عملاً غیرممکن است. متحدان بنیامین نتانیاهو در دولت کنونی اسرائیل دست و بال او را بستهاند و نمی گذارند که او قدمی در جهت بازشناسی دولت مستقل فلسطینی به جلو بردارد، هر چند خود نتانیاهو طی بیست و یکی دو سال گذشته چنین امکانی را از محتوا خالی کرده است. متحدان کنونی نخست وزیر اسرائیل بیشتر طرفدار توسعۀ شهرکسازی در [اراضی فلسطینی] هستند تا تشکیل دولت مستقل فلسطینی و بازشناسی آن از سوی اسرائیل. به رسمیت شناختن چنین دولتی از سوی اسرائیل همانقدر نامحتمل است که به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی ایران. این هایی که می گویم عقاید سیاسی فردی نیست. حقایقی است که درباره شان در رسانههای اسرائیل بحث و گفتگو میشود.
ولیعهد عربستان با موضعگیری اخیرش در واقع خیال خودش را راحت کرده است چون او خوب می داند که تشکیل دولت مستقل فلسطینی در شرایط حاضر اسرائیل امکانپذیر نیست. در واقع، اگر دولت عربستان در حال حاضر خواستار عادی شدن مناسبات خود با اسرائیل نباشد می تواند با استناد به همین امر مسئولیت شکست عادیسازی مناسبات دو کشور را به گردن اسرائیل بیندازد. در واقع، در این موضعگیری هر امکان و احتمالی را می شود ملاحظه کرد : شاید عربستان می خواهد از این طریق مناسبات خود را با دولت بایدن به ویژه بعد از بحران قاشقچی بازسازی و ترمیم کند، شاید عربستان میخواهد مناسبات خود را با تهران از نو سرد کند شاید هم میخواهد در پیشبرد برنامۀ اتمی خود موافقت اسرائیل را جلب کند به ویژه این که بنیامین نتانیاهو راحتتر برنامۀ اتمی عربستان را میپذیرد تا پذیرش دولت مستقل فلسطینی را...
برخی مفّسران در داخل اسرائیل - از جمله خود من - به این نتیجه رسیدهاند که شاید ولیعهد عربستان میخواهد در تعامل با اسرائیل بر سر مسئلۀ فلسطین کوتاه بیاید، چون حل مسئلۀ فلسطین با دولت کنونی اسرائیل تقریباً غیرممکن است. ولی، نتایج عادی سازی مناسبات اسرائیل و عربستان برای جمهوری اسلامی بسیار سنگین خواهند بود. چون نزدیک شدن اسرائیل و عربستان به یکدیگر برای حکومت ایران مثل روز قیامت است، زیرا، تحمل چنین چیزی برای جمهوری اسلامی ناممکن است. در واقع، عربستان میتواند همان کاری را بکند که انور سادات پنج سال پس از شکست مصر در جنگ کیپور کرد، یعنی صلح با اسرائیل بدون در نظر گرفتن مسئلۀ فلسطین و صرفاً بر پایه منافع ملی مصر یعنی بازپس گیری صحرای سینا."
Fri, 22 Sep 2023
Podcasts semelhantes a چشمانداز روز
- El Partidazo de COPE COPE
- Herrera en COPE COPE
- The Dan Bongino Show Cumulus Podcast Network | Dan Bongino
- Es la Mañana de Federico esRadio
- La Noche de Dieter esRadio
- Dateline NBC NBC News
- 財經一路發 News98
- La rosa de los vientos OndaCero
- Más de uno OndaCero
- La Zanzara Radio 24
- L'Heure Du Crime RTL
- El Larguero SER Podcast
- Nadie Sabe Nada SER Podcast
- SER Historia SER Podcast
- Todo Concostrina SER Podcast
- 安住紳一郎の日曜天国 TBS RADIO
- TED Talks Daily TED
- アンガールズのジャンピン[オールナイトニッポンPODCAST] ニッポン放送
- 辛坊治郎 ズーム そこまで言うか! ニッポン放送
- 飯田浩司のOK! Cozy up! Podcast ニッポン放送
- 吳淡如人生實用商學院 吳淡如
- 武田鉄矢・今朝の三枚おろし 文化放送PodcastQR
Outros Podcasts de Notícias e Política
- Les Grosses Têtes RTL
- Hondelatte Raconte - Christophe Hondelatte Europe 1
- Laurent Gerra RTL
- L'œil de Philippe Caverivière RTL
- C dans l'air France Télévisions
- Enquêtes criminelles RTL
- Bercoff dans tous ses états Sud Radio
- L’heure du crime : les archives de Jacques Pradel RTL
- Hondelatte Raconte - Cote B Europe 1
- Les récits de Stéphane Bern Europe 1
- Global News Podcast BBC World Service
- Lenglet-Co and You RTL
- Gaspard Proust - Les signatures d'Europe 1 Europe 1
- L'Heure des Pros CNEWS
- C ce soir France Télévisions
- LEGEND Guillaume Pley
- Les chroniques d'Arnaud Demanche RMC
- Apolline Matin RMC
- Face à Philippe de Villiers Europe1
- Pascal Praud et vous Europe 1