Podcasts by Category

قصه‌خوانی با علی‌رضا روشن

قصه‌خوانی با علی‌رضا روشن

ایران اینترنشنال

قصه‌خوانی با علیرضا روشن یک برنامه مطالعاتی در آثار مهم و مرجع ادبیات داستانی ایران است و از قصه‌ها و افسانه‌های کهن‌ تا پاورقی‌های عصر مشروطیت و داستان‌های مدرن را در بر می‌گیرد.

51 - پادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی قسمت آخر: مردان پرنده
0:00 / 0:00
1x
  • 51 - پادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی قسمت آخر: مردان پرنده
    سندباد از رودی که در دلِ کوهِ آخر دریاها جاری‌ست می‌گذرد و به مملکتی می‌رسد که مردانش از جنس ابلیسند و می‌توانند پرواز کنند. سندباد که از ماجرا مطلع نیست بر دوش یکی از آنها سوار می‌شود و به ملکوت آسمان‌ها می‌رود. آنجا خدا را تسبیح می‌گوید اما آن مردان، خشمگین می‌شوند و او را در بیابانی رها می‌کنند.سندباد ۲۷ سال در آن مملکت می‌ماند و سرانجام برای همیشه به بغداد باز می‌گردد.
    یک توضیح بی‌ربط: بی‌بی‌خانم استرآبادی در کتاب معروف «معایب‌الرجال» که در نقد مردسالاری دوره قاجار و در پاسخ به کتاب تادیب‌النسا نوشته شده، از مردانی حرف می‌زند که حشیش می‌کشند و با پرواز در آسمان توهم خودشان با فرشتگان عالم ملکوت دیدار می‌کنند. هرچند قصدم مقایسه حرف بی‌بی‌خانم با این قصه سندباد نیست اما از روزگاران کهن داستان‌هایی داریم که زاده توهم حشیش و بنگ و چرس هستند و پی‌و‌پایه معرفتی ندارند.
    Thu, 04 Apr 2024
  • 50 - پادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی قسمت چهاردهم: پایان دریاها
    آخرین سفر سندباد، سفری‌ست به اقلیم سلیمان پیامبر. به جایی که در داستان‌های کهن پشت کوه قاف و مدفن سلیمان نبی‌ست.طوفان سکان کشتی را به دست می‌گیرد و بازرگانان را به دریایی می‌کشاند که به گفته ناخدا قبر سلیمان آنجاست.سه ماهی غول‌پیکر، هر یک بزرگتر از دیگری، دور کشتی می‌گردند، باله می‌جنبانند و آن را به کوهی که احتمالا کوه قاف است می‌کوبند و در هم می‌شکنند. فقط این توضیح را اضافه کنم که قسمت آخر داستان‌های سندباد را با یک روز وقفه، پنج‌شنبه شب خواهید شنید.
    Tue, 02 Apr 2024
  • 49 - پادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی
    قسمت سیزدهم: رو‌د تاریک و چشمه‌ جواهرات

    طوفان لاشه کشتی را به جزیره‌ای می‌اندازد. سندباد و بازرگانان در ساحل صخره‌ای آن جزیره با گورستانی از کشتی‌های شکسته روبه‌رو می‌شوند که تجارش مرده‌اند و مال‌التجاره‌هاشان در کرانه، ول و بی‌صاحب مانده. آن جزیره پر است از عنبر مذاب و چشمه‌ای‌ دارد که بسترش را جای سنگ و ریگ، یاقوت و زمرد و الماس پوشانده.همراهان سندباد از آب دریا به مرض شکم (اسهال) مبتلا می‌شوند و یک‌یک از مریضی می‌میرند. سندباد هم فاتحه خودش را می‌خواند تا این که رودی که از دل کوه جاری‌ست فکری به سرش می‌اندازد.
    Mon, 01 Apr 2024
  • 48 - پادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی قسمت دوازدهم: بوزینگان درخت نارگیل

    سندباد در شهر بوزینگان با روش نارگیل‌چینی آشنا می‌شود. اهالی شهر، سنگ زلاطیه (یک‌جور سنگریزه صیقلی از جنس و شکل سنگ‌های کنار رودخانه)به طرف بوزینگان درخت‌های‌ نارگیل پرت می‌کنند و بوزینه‌ها هم برای مقابله به مثل، نارگیل به طرفشان می‌اندازند.سندباد بعد از این که از نارگیل‌های مرغوب یک بار مفصل می‌بندد، سوار بر کشتی تجاری، آن شهر را به مقصد بصره ترک می‌کند. در راه، کشتی در جزایر دیگر لنگر می‌اندازد و سندباد در هر کدام از این جزیره‌ها کالای باب تجارت تهیه می‌کند؛ از جزیره‌ای فلفل و میخک، از جزیره‌ای عود قَماری و چینی، از جزیره‌ای مروارید، و نهایتا دست پر به بغداد برمی‌گردد.

    Sun, 31 Mar 2024
  • 47 - ادکست قصه‌خوانی با علیرضا روشن: سفرهای سندباد بحری - از هزارویک شب، ترجمه طسوجی تبریزی قسمت یازدهم: شیخ دریا (دَوال ‌پا)

    سیمرغ و جفت خشمگینش کشتی حامل سندباد و بازرگانان دیگر را با سنگ‌های کوه‌اندازه خرد می‌کنند. سندباد شناکنان خودش را به جزیره‌ای می‌رساند. در آن جزیره پیرمردی فرتوت را می‌بیند که در کرانه‌ی نهر آبی نشسته و محزون و غمزده است. پیرمرد می‌خواهد به آن طرف نهر برود اما توان ندارد. از سندباد خواهش می‌کند او را بر کول بگیرد و از نهر آب بگذراند. سندباد او را به دوش می‌گیرد اما پیرمرد از گرده او پایین نمی‌آید. آن پیر که‌ در داستان سندباد «شیخ دریا» نامیده می‌شود، یک شخصیت اسطوره‌ای ایرانی به نام «دَوال پا» است. جانوری آد‌م‌نما که بر دوش طعمه‌اش می‌نشیند و تا زمانی که جان او را نگیرد، هرگز پایین نمی‌آید.

    Sun, 31 Mar 2024
Show More Episodes