Filtrar por género

رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Farzin Ranjbar

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _ من فرزین رنجبر هستم.

160 - زلفش هزار دل به یکی تار مو ببست ۰۳۰
0:00 / 0:00
1x
  • 160 - زلفش هزار دل به یکی تار مو ببست ۰۳۰

    غزل نمره ۰۳۰

    مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان


    زلفت (زلفش) هزار دل به يکی تار مو ببست

    راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست

    تا عاشقان به بوی نسيمش دهند جان

    بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست

    شيدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو

    ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست

    ساقی به چند رنگ می اندر پياله ريخت

    اين نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست

    يا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم

    با نعره‌های غلغلش اندر گلو ببست

    مطرب چه پرده ساخت که در پرده (حلقه) سماع

    بر اهل وجد و حال در های‌وهو ببست


    (دانا چو دید بازی این چرخ حقه‌باز

    هنگامه بازچید و در گفتگو ببست)

    حافظ هر آن که عشق نورزيد و وصل خواست

    احرام طوف کعبه‌ی دل بی وضو ببست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Tue, 07 May 2024
  • 159 - ما را ز خیال تو چه پروای شراب است ۰۲۹

    غزل نمره ۰۲۹

    مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن


    ما را ز خيال تو چه پروای شراب است

    خم گو سر خود گير که خمخانه خراب است

    گر خمر بهشت است بريزيد که بی دوست

    هر شربت عذبم که دهی عين عذاب است

    افسوس که شد دلبر و در ديده گريان

    تحرير خيال خط (رخ) او نقش بر آب است

    بيدار شو ای ديده که ايمن نتوان بود (خفت)

    زين سيل دمادم که در اين منزل خواب است

    معشوق عيان مي گذرد بر تو وليکن

    اغيار همی‌بيند از آن بسته نقاب است

    گل بر رخ رنگين تو تا لطف عرق ديد

    در آتش شوق (رشک) از غم دل غرق گلاب است

    سبز است در و دشت بيا تا نگذاريم

    دست از سر آبی که جهان جمله سراب است

    در کنج دماغم مطلب جای نصيحت

    کاين گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است


    (در بزم دل از روی تو صد شمع برافروخت

    این طرفه که بر روی تو صد گونه حجاب است)


    (راه تو چه راهی‌ست که از غایت تعظیم

    دریای محیط فلکش عین سراب است)

    حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز

    بس طور عجب لازم ايام شباب است



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Mon, 06 May 2024
  • 158 - به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست ۰۲۸

    غزل نمره ۰۲۸


    به جان خواجه و حق قديم و عهد درست

    که مونس دم صبحم دعای دولت توست

    سرشک من که ز طوفان نوح دست برد

    ز لوح سينه نيارست نقش مهر تو شست

    بکن معامله‌ای وين دل شکسته بخر

    که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

    زبان مور به آصف دراز گشت و رواست

    که خواجه خاتم جم ياوه کرد و بازنجست

    دلا طمع مبر از لطف بی‌نهايت دوست

    چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست

    به صدق کوش که خورشيد زايد از نفست

    که از دروغ سيه روی گشت صبح نخست

    شدم ز دست تو شيدای کوه و دشت و هنوز

    نمی‌کنی به ترحم نطاق سلسله سست

    مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی

    گناه باغ چه باشد چو اين گياه نرست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sun, 05 May 2024
  • 157 - در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست ۰۲۷

    غزل نمره ۰۲۷

    مفعولُ مفاعیلن مفعول مفاعیلن


    در دير مغان آمد يارم قدحی در دست

    مست از می و ميخواران از نرگس مستش مست

    در نعل سمند او شکل مه نو پيدا

    وز قد بلند او بالای صنوبر پست

    آخر به (ز) چه گويم هست از خود خبرم چون نيست

    وز بهر چه گويم نيست با وی نظرم چون هست

    شمع دل دمسازان (دمسازم) بنشست چو او برخاست

    و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

    گر غاليه خوش بو شد در گيسوی او پيچيد

    ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پيوست

    بازآی که بازآيد عمر شده حافظ

    هر چند که نايد (نیاید) باز تيری که بشد از شست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sat, 04 May 2024
  • 156 - زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶

    غزل شماره ۰۲۶


    زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست

    پيرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست


    نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان

    نيم‌شب دوش (یار) به بالين من آمد بنشست


    سر فرا گوش من آورد و به آواز حزين

    گفت کی عاشق ديرينه من خوابت هست


    عاشقی را که چنين باده شبگير دهند

    کافر عشق بود گر نشود (نبود) باده‌پرست


    برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگير

    که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست


    آن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم

    اگر از خمر بهشت است وگر (ورز) باده مست


    خنده جام می و زلف گره‌گير (چو زنجیر) نگار

    ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Wed, 01 May 2024
Mostrar más episodios