Filtrer par genre

رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Farzin Ranjbar

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _ من فرزین رنجبر هستم.

156 - زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶
0:00 / 0:00
1x
  • 156 - زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶

    غزل شماره ۰۲۶


    زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست

    پيرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست


    نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان

    نيم‌شب دوش (یار) به بالين من آمد بنشست


    سر فرا گوش من آورد و به آواز حزين

    گفت کی عاشق ديرينه من خوابت هست


    عاشقی را که چنين باده شبگير دهند

    کافر عشق بود گر نشود (نبود) باده‌پرست


    برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگير

    که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست


    آن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم

    اگر از خمر بهشت است وگر (ورز) باده مست


    خنده جام می و زلف گره‌گير (چو زنجیر) نگار

    ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Wed, 01 May 2024
  • 155 - شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست ۰۲۵

    غزل شماره ۰۲۵

    شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

    صلای سرخوشی ای صوفيان باده (وقت) پرست

    اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

    ببين که جام زجاجي چه طرفه‌اش بشکست

    بيار باده که در بارگاه استغنا

    چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشيار و چه مست

    از (در) اين رباط دودر چون ضرورت (مقرر، مقدر) است رحيل

    رواق و طاق معيشت چه سربلند و چه پست

    مقام عيش ميسر نمی‌شود بی رنج

    بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

    به هست و نيست مرنجان ضمير و خوش می‌باش

    که نيستی‌ست سرانجام هر کمال که هست

    شکوه آصفی و اسب باد و منطق طير

    به باد رفت و از او خواجه هيچ طرف نبست

    به بال و پر مرو از ره که تير پرتابی

    هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

    زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گويد

    که گفته سخنت می‌برند دست به دست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Tue, 30 Apr 2024
  • 154 - مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست ۰۲۴

    غزل شماره ۰۲۴

    مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست

    که به پيمانه‌کشی شهره شدم روز الست


    من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

    چارتکبير زدم يک‌سره بر هرچه که هست


    می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

    که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست


    کمر کوه کم است از کمر مور آنجا

    نااميد از در رحمت مشو ای باده‌پرست


    بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

    زير اين طارم فيروزه کسی خوش ننشست


    جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

    چمن‌آرای جهان خوشتر از اين غنچه نبست


    حافظ از دولت عشق تو سليمانی شد (یافت)

    يعنی از وصل تواش نيست بجز باد به دست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Mon, 29 Apr 2024
  • 153 - خیال روی تو در هر طریق همره ماست ۰۲۳


    خيال روی تو در هر طريق همره ماست

    نسيم موی (بوی) تو پيوند جان آگه ماست


    به رغم مدعيانی که منع عشق کنند

    جمال چهره‌ی تو حجت موجه ماست


    ببين که سيب زنخدان تو چه می‌گويد

    هزار يوسف مصری فتاده در چه ماست


    اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

    گناه بخت پريشان و دست کوته ماست


    به حاجب در خلوت‌سرای خاص بگو

    فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست


    به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

    هميشه در نظر خاطر مرفه ماست


    اگر به سالی (سائلی) حافظ دری زند بگشای

    که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sun, 28 Apr 2024
  • 152 - چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست ۰۲۲

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

    سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا اين جاست


    سرم به دنيی و عقبی فرو نمی‌آيد

    تبارک الله از اين فتنه‌ها که در سر ماست


    در اندرون من خسته‌دل ندانم کيست

    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست


    دلم ز پرده برون شد کجايی ای مطرب

    بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست


    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

    رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست


    نخفته‌ام ز خيالی که می‌پزد دل من

    خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست


    چنين که صومعه آلوده شد ز خون دلم

    گرم به باده بشوييد حق به دست شماست


    از آن به دير مغانم عزيز می‌دارند

    که آتشی که نميرد، هميشه در دل ماست


    چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

    که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست


    ندای عشق تو دوشم در اندرون دادند

    فضای سينه حافظ هنوز پر ز صداست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sat, 27 Apr 2024
Afficher plus d'épisodes