Podcasts by Category

...کتاب ها هم صحبت می کنند

...کتاب ها هم صحبت می کنند

Ketabha

کتاب ها هم صحبت می کنند تلاشیست برای لمس ذهن و قلبتان - با چشمان بسته کتاب بخوانید و مارا به دوستانتان معرفی کنید

33 - زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت
0:00 / 0:00
1x
  • 33 - زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت

    صادق هدایت ، از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران، مترجم آثار کافکا از جمله مسخ و نویسنده داستان هایی چون بوف کور ، سگ ولگرد ، داش آکل ، سه قطره خون وآبجی خانم با نحوه زندگی و خودکشی اش سال هاست حرف های زیادی را بین مردم می گرداند. زنی که مردش را گم کرداثر صادق هدایتداستان زنی است که رفتار نامعقولش برای هیچکس بجز خود، توجیهی ندارد و زندگی به گمان خود عاشقانه ای و به گمان سایرین نکبت باری برای خود ساخته است.
    اگر جزو اقشاری باشید که جامعه روزگار تیره و تاری برایشان ساخته، ممکن است با او همذات پنداری کنید و وی را نماینده خود و بخش عظیمی از جامعه نامتوازنی ببینید که حقوقش به عدالت تقسیم نشده است. هرچند ممکن است تا دقایق پایانی این داستان گویا کورسویی از امید در دلتان برای چرخش روزگار روشن بماند.

    شخصیت اصلی کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرد ، زرین کلاه است. به دنیا آمدن زرین کلاه دختر بد اقبال و شخصیت اصلی این داستان، مصادف با مرگ پدرش بوده است و این حادثه ناگوار کینه او را به دل مادرش انداخته و دل مکدر مادر، همواره او را مورد لعن و نفرین قرار داده است.
    برای این دختر جوان که همیشه محروم از مهر و محبت بوده است؛ همین که "گلببوی مازندرانی" برایش تصنیفی بخواند و او را بخنداند کافی است که یک دل نه صد دل عاشقش گردد و او را چون شاهزاده ای سوار بر اسب سفید ببیند و رؤیای زندگی با او در سرش بیافتد.
    زرین کلاه راز این دلدادگی را با یکی از همسایگان که تنها محرم اسرارش است در میان می گذارد و او میانجی می شود که این دو را به هم برساند اما مادر او به شدت مخالفت می کند. ماجرا به گونه ای پیش میرود که واسطه ها کار را تمام می کنند و زرین کلاه به عقد گل ببو در می آید. اما ادامه این زندگی به زیبایی رویاهای دخترانه او نیست و شاهزاده خوشبختی او برای نوازشش، شلاقی جفاکار در دست دارد.

    Wed, 07 Sep 2022 - 28min
  • 32 - جز از کل اثر استیو تولتز (تلخیص شده)

    این نسخه تلخیص شده با صدای بهرام ابراهیمی در صدای جمهوری اسلامی ضبط و تهیه شده است.

    روزی نویسندگان و مورخان در آینده به این دوره از تاریخ نگاه می‌کنند و از رمانی صحبت می‌کنند که همه حتی خردسالان و سالمندان را منقلب کرده است. این رمان بی‌شک «جز از کل» نوشته‌ی «استیو تولز» رمان‌نویس استرالیایی خواهد بود که از اعماق وجود انسان‌ها سخن می‌گوید. «جز از کل» درامی خانوادگی است که ترس، انتظار و زندگی را به شکل متفاوتی معنا می‌کند و به تصویر می‌کشد و هر پاراگراف آن، خود داستانی تأمل‌برانگیز است.

    درباره کتاب جزء از کل

    کتاب جز از کل اثر «استیو تولتز» در سال 2008 منتشر شد. این کتاب یکی از موفق‌ترین آثار ادبیات استرالیا است که در مدت‌زمان کمی توانست به‌عنوان یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز و آمازون شناخته شود. این کتاب روایت دو نسل از خانواده‌ی «دین» است که با کارهای عجیب‌وغریب و گاها جنایی و ترسناک در میان مردم کشور استرالیا شناخته شده‌اند. «مارتین دین»، «تری دین» و «جسپر دین» سه ضلع مثلث این کتاب محبوب و تأثیرگذار هستند که از زمان جنگ جهانی دوم تا اوایل قرن بیست و یکم در استرالیا، پاریس و تایلند زندگی می‌کنند. نشر چشمه نسخه‌ی الکترونیک این کتاب را در اختیار فیدیبو قرار داده است و دانلود کتاب جز از کل در همین صفحه موجود است.

    کتاب جز از کل بزرگ‌ترین رمان تاریخ استرالیا است که در سال 2008 نامزد جایزه‌ی من بوکر شد. در این سال رمان «ببر سفید» نوشته‌ی «آراویند آدیگا»، نویسنده‌ی هندی-استرالیایی برنده‌ی این جایزه شد در حالی که برخی از منتقدان بر این باور بودند کتاب «استیو تولتز» هم شایسته‌ی دریافت این جایزه‌ی بود. این کتاب تنها یک رمان جذاب نیست بلکه اظهارنظرهایی فلسفی درباره‌ی زندگی بشر است که با قلم جادویی به نگارش درآمده است. نویسنده شخصیت‌های این قصه را باکمی اغراق در میان داستانی پرفرازونشیب قرار داده و آن‌ها را محکوم به زندگی و ادامه‌ی حیات کرده است. این رمان بلند درباره‌ی آزادی، روح، عشق، مرگ و معنای زندگی صحبت می‌کند و با چنین جملات میخکوب کننده‌ای شروع می‌شود: «هیچ‌وقت نمی‌شنوید ورزشکاری در حادثه‌ای فجیع حس بویایی‌اش را از دست بدهد.اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد،مه البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌مان نخورد ،مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد،فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادی‌ام را از دست دادم...»

    خلاصه داستان جزء از کل

    «مارتین» و «تری» دو برادر از یک خانواده‌ی معمولی استرالیایی هستند که در ابتدا شبیه به همه‌ی مردم عادی زندگی می‌کنند ولی پس از مدتی «تری» به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های ورزشی استرالیا تبدیل می‌شود و تمام مردم را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. او باوجود آنکه قهرمان مردمش می‌شود ولی زندگی‌اش با یکی از زندانی‌های تبهکار استرالیایی گره می‌خورد و راهی زندان می‌شود. «مارتین»، برادر او پس از سوزاندن کل شهر در حالی که در این فکر است برادرش در سلول انفرادی تاریک زندان شهر در حال سوختن است و او را برای همیشه ازدست‌داده است خانه خود را ترک می‌کند و با فصل جدیدی از زندگی در پاریس روبه‌رو می‌شود.

    «مارتین دین» شخصیت متفکر و عجیب داستان «جزء از کل» در هرلحظه از این داستان در حال کنکاش و واکاوی شخصیت خود و دیگران است. او ذهنی مملو از سؤال دارد و همواره با خود درگیر است و همیشه به دنبال این است که چرا انسان به وجود آمده است و درنهایت سرنوشت او چیست؟ او باوجود تمام این اندیشه‌های بی‌پاسخ، در جوانی در شهر پاریس با موجودی به نام «جاسپر دین»، پسرش روبه‌رو می‌شود و خود را در مقام تربیت و تعلیم یک بشر دیگر می‌بیند. زندگی این پدر و پسر که شبیه به خطی موازی است داستان پرکشش «جزء از کل» را شکل می‌دهد.


    Tue, 05 Jul 2022 - 4h 47min
  • 31 - وانهاده اثر سیمون دوبووار

    نویسنده کتاب وانهاده با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف نویسنده،فمینیست واگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در سال ۱۹۰۸ در پاریس به دنیا آمد.دوبووار در یک خانوادهٔ بورژوای کاتولیک رشد یافت و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات،به مطالعه فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت.

    سیمون دوبووار در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسهٔ اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود دوبووار دانشجوی این مدرسه نبود.با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه می‌پرداختند،او تصمیم گرفت مدرس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند،با ژان پل سارتر آشنا شد.بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند،سارتر رتبهٔ اول و بووار رتبهٔ دوم را کسب کرد.با این وجود، دوبووار صاحب عنوان جوان‌ترین پذیرفته‌شدهٔ این آزمون تا آن زمان شد.

    دوبووار همچنین به عنوان مادر فمینیسمِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته می‌شود.معروف‌ترین اثر وی کتاب جنس دوم است که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده‌است.این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شده‌است می‌پردازد.اما این نویسنده برجسته کتاب‌های مهم دیگری نیز داشت که از جمله آن‌ها می‌توان به کتاب مرگی بسیار آرام و کتاب همه می‌میرند اشاره کرد.

    کتاب وانهاده یکی دیگر از آثار داستانی دوبووار است که با موفقیت و استقبال و نقد و نظرهای مثبت و منفی فراوان روبه‌رو شد.او این کتاب را در ۱۹۶۷ همراه با دو داستان دیگر با نام‌های تک‌گویی و سن رازداری در یک کتاب منتشر کرد.هر سه داستان یک درونمایۀ مشترک دارند:ترس از بالارفتن سن و تنهایی و البته مواجهۀ شخصیت‌های اصلی داستان (زنان) با این حقیقت که شکست خورده‌اند.

    کتاب وانهاده

    کتاب وانهاده داستانی است از تک‌گویی‌ها و خاطرات زنی که در آستانه میانسالی متوجه خیانت همسرش می‌شود.مونیک زن داستان نماینده قشری از زنان ساده و عامی است که خود و زندگی‌اش در راه عشق به خانه و همسر و فرزندانش فدا شده است.زنی که به پایداری و دوام عشق باور دارد و حال به هنگام برخورد با فاجعه‌ای چنین،بیش از حد توان خود سعی بر این دارد که منطقی و معقولانه با این حقیقت تلخ مواجه شود.

    همه این اتفاقات در حالی است که از درون شکسته شده و صدای این شکستن و فروریختن را «دیگری» نمی‌بیند،نمی‌شنود.مونیک در اوج ناباوری تنها و بی‌کس رها شده، او حتی قادر به درک دنیای خارج از تعاریف خود از عشق و دوست داشتن نیست و همه این عوامل باعث می‌شود بیشتر از روز قبل در خود شکسته و منزوی گردد.

    به طول کلی می‌توان گفت که کل داستان کتاب وانهاده شرح جزئیات و احوالات درونی شخصیت مونیک است.تلاش‌های او برای حفظ زندگی و روانکاوی خودش.این اتفاق در زندگی مونیک یک نقطه عطف نیز به شمار می‌آید چرا که چیزهایی جدید در مورد خودش و روابطش را آشکار می‌کند.

    سیمون دوبووار در این اثر چنان با ظرافت از ترس‌ها و غم‌های زنی طرد شده سخن می‌گوید که خواننده گاه با او همذات‌پنداری و گاه بر شدت احساساتش خرده می‌گیرد.در این عدم توانایی درک و کنار آمدن با خواسته نشدن،دگرگونی روح و اندیشه و سلیقه هر آدمی در گذر زمان،حتی دگرگونی ماهیت عشق و دوست داشتن در گذر زمان.که عشق خالصانه با ماهیت از خودگذشتگی بی‌اندازه در نهایت از آدمی، انسانی ضعیف و شکننده می‌سازد.که بعدها بدون حضور دیگری نمی‌داند چگونه زندگی کند و به زندگی خود معنا بخشد.

    از جمله دیگر نکات مثبت کتاب وانهاده می‌توان به فرم آن اشاره کرد.فرم روایت کتاب در قالب یادداشت‌هاى روزانه راوى نوشته شده و باعث ایجاد حس نزدیکى و همدلى با قهرمان داستان می‌شود. همچنین در طى مطالعه این کتاب محو زنانگی‌اى خواهید شد که در سطر به سطر آن موج می‌زند.

    سمیون دوبووار درباره این اثر خود می‌گوید:من هرگز چیزی اندوهناک‌تر از این سرگذشت ننوشته بودم،سراسر قسمت دوم جز فریادی اضطراب‌آلود نیست و انحطاط نهایی قرمان داستان شوم‌تر از مرگ است.

    دوبواردر این اثر،در ماجرایی ساده که پیش آمدن آن در زندگی هر زن معمولی ممکن است،چنین هنرمندانه و ژرف اندیشانه موشکافی می‌کند،به عمق اندیشه و ذهن قهرمان راه می‌جوید و جنبه‌های گوناگونی از یک پدیده اجتماعی و ظرایف موجود در روابط انسان‌ها،را مشاهده می‌کند.نویسندگان بزرگ از همین گونه ماجراهای ساده زندگی شاهکارهای ماندنی آفریده‌اند.

    Tue, 26 Apr 2022 - 4h 28min
  • 30 - ماری دهقان اثر فئودور داستایوفسکی

    فئودورداستايوفسكي خالق رمانهاي ارزشمند جنايت و مكافات،برادران كارامازوف نزد افراد فرهنگي، شناخته شده است. احتمالاً هيچ نويسنده‌اي نتوانسته همانند او پر قدرت و در اوجِ احساس، انديشه‌هاي ژرف و عذابهاي وجدان بشري را توصيف كند. داستايوفسكي در بسياري از آثارش به تشريح خصوصيات انسانها مي‌‌پردازد. ذره‌بين هنرمندانة او ايمان، رنج، تنهايي، عشق، گزينش بين خير و شر، لطف خداوندي، رهايي از گناه و... را درشت مي‌كند. او اغلب به درون ذهن شخصيتهاي آثارش نقب مي‌زد وخواننده را به مكاشفه‌اي دروني با آنها فرا مي‌خواند، كه رهاورد اين كار او شناخت مفاهيم عميق زندگي است.

    درك مصائب و مشكلات مردم روسيه، حضور در ميان مردم و بازداشت چهار سالة او در زندان سيبري به دليل انتقاد از اوضاع و شرايط موجود از مهمترين اتفاقات زندگي وي‌به شمار مي‌رود.آشنايي او با زندان و جانيها و آدمكشها و فضاي دهشتناك و مخوف آنجا، در آثارش به خوبي مشهود است.

    داستان كوتاه «ماري دهقان» و رمان «خاطرات خانة اموات» نمونه‌اي دقيق از تجربيات، مشاهدات وواكنشهاي روحي او در زندان سيبري است.

    داستان كوتاه «ماري دهقان» حديث نفسي از داستايوفسكي است. راوي اول شخص داستان، خود اوست. داستايوفسكي خودش را شخصيت اصلي داستان معرفي مي‌كند و خاطراتش را از زندان سيبري نقل مي‌كند:

    بي هدف در حياط زندان، پشت سربازخانه قدم مي‌زدم و به حصار صلب و ميله‌هاي پولادين زندان نگاه مي‌كردم.... بي‌اراده مي‌شمردمشان...


    Thu, 10 Mar 2022 - 16min
  • 29 - فاجعه معدن در نیویورک اثر هاروکی موراکامی

    «فاجعه معدن در نیویورک»، داستان بلندی است از مجموعه «کجا ممکن است پیدایش کنم؟» نوشته هاروکی موراکامی. این داستان به دلیل موجزبودن و شخصیت‌پردازی نه‌چندان عمیقش به داستان‌های مینیمالیستی می‌ماند؛ اما طرح آن سادگی این نوع را ندارد.

    «فاجعه معدن در نیویورک» از سه بخش تشکیل شده که بخش نخست کاملا بی‌ارتباط با دیگر بخش‌ها به نظر می‌رسد: معدنچیان گرفتار در معدن، ماجرای راوی و دوستش و ماجرای راوی و زنی که در میهمانی سال نو ملاقات می‌کند. همه بخش‌ها با نخی نامرئی با یکدیگر در پیوندند. نخستین بخش، حکم براعت استهلال را برای کل داستان دارد؛ مقدمه‌ای است بر کل داستان و دربردارنده مفهوم و مقصود اصلی نویسنده؛ یعنی مرگ و مرگ‌اندیشی، مواجهه با مرگ، تقابل آن با زندگی و شیوه مبارزه با آن.

    در بخش دوم زاویه دید از دانای کل به اول شخص تغییر می‌کند. داستان راوی و دوستش بیان و با این جمله آغاز می‌شود: «یکی از دوستان من عادت دارد هر وقت طوفان می‌آید به باغ وحش برود.» عادتی عجیب که ۱۰ سالی است دوست راوی دنبال می‌کند. هنگام طوفان به باغ وحش می‌رود و اولین نوشیدنی خود را مقابل قفس ببرهای بنگال و دومی را مقابل قفس گوریل‌ها می‌نوشد که به ترتیب وحشیانه‌ترین و آرام‌ترین واکنش‌ها را در مواجهه با طوفان دارند. دوست راوی ویژگی‌های دیگری نیز دارد: هر شش ماه یکبار دوست جدیدی پیدا می‌کند، مرتب می‌نوشد و کت و شلواری دارد مناسب مراسم تدفین که هیچ‌گاه از آن استفاده نکرده است و بهانه دیدار راوی با او می‌شود.

    بحث تقابل، مرگ‌اندیشی و نحوه مواجهه با مرگ در این دو شخصیت کاملا دیده می‌شود؛ دوست راوی از مرگ‌های مختلف سخن می‌گوید؛ مرگی شبیه به خاموشی تلویزیون و مرگ‌هایی که به مراسم تدفین ختم نمی‌شوند؛ و شیوه مبارزه خود را پیدا کرده است: مواجهه با آن هنگام طوفان (خشم و مرگ طبیعت) و پناه‌بردن به خوشی‌های کوچک زندگی؛ یا نیمه‌شب‌ها با تمیزکردن خانه. از نظر او حیوانات هم سه صبح به این‌جور چیزها فکر می‌کنند و همه در این مرگ‌اندیشی یا مرگ‌هراسی شریک‌اند. او تعریف می‌کند در یکی از پرسه‌های شبانه در باغ وحش مرگ را احساس کرده است و حتی حیوانات هم متوجه حضور آن شده‌اند.

    درمقابل او راوی و شخصیت اصلی داستان قرار دارد؛ کت و شلوار نمی‌خرد، چون می‌ترسد کسی بمیرد؛ اما درست امسال برای او سال تشییع جنازه است؛ سال مرگ پنج تن از بستگانش که همه در سنین ۲۷، ۲۸ و ۲۹ هستند (جز زنی که ۲۴ ساله است)؛ درست مانند راوی، درست مانند دوست راوی و زنی که در پایان می‌بیند؛ این شباهت‌های ضمنی معنادار که در بیشتر داستان‌های موراکامی به چشم می‌خورد، ضمن عمیق‌ و جاندارکردن موضوع نشان می‌دهد همه در این امر مشترک‌اند. همه مرگ‌ها کاملا غافلگیرکننده و ناگهانی روی می‌دهند؛ براثر تصادف، خودکشی و حمله قلبی.

    راوی در این شرایط کت و شلوار معروف را قرض می‌گیرد، در مراسم شرکت می‌کند و مدام به مرگ می‌اندیشد و آن را باور کرده است؛ اما راهی برای مبارزه با آن یا واکنش به آن ندارد. «مرگ همین است. یک خرگوش، یک خرگوش است، چه از کلاه بیرون بیاید، چه از مزرعه گندم. یک اجاق، یک اجاق است و دود سیاهی که از دودکش به هوا بلند می‌شود، همان است که هست – دود سیاهی که از دودکش به هوا بلند می‌شود.»

    در این حالت مرگ را هسته زمین می‌داند که مقداری باورنکردنی از زمان را در خود مکیده است: «تجربه عجیبی بود. انگار زمین به‌آرامی دهن باز کرده بود و چیزی از آن بیرون می‌خزید. بعد، این چیز نامرئی در تاریکی از این سو به آن سو حمله می‌کرد. انگار هوای سرد شبانه منعقد شده بود. نمی‌توانستم او را ببینم، اما احساسش می‌کردم. حیوان‌ها هم او را احساس می‌کردند. این من را واداشت به این نکته فکر کنم زمینی که ما روی آن راه می‌رویم تا هسته مرکزی ادامه دارد و ناگهان فهمیدم که آن هسته مقداری باورنکردنی از زمان را در خود مکیده است.»

    در بخش سوم به نظر می‌رسد راوی با مرگ روبه‌رو شده است؛ زنی که خود را قاتل شخصی شبیه به راوی معرفی می‌کند؛ اما نوید زندگی‌ای طولانی را به او می‌دهد و درنهایت خداحافظی می‌کند. در انتهای داستان شخصیت اصلی به یاد دوستش، حیوانات و باغ وحش و کت و شلوار او می‌افتد. شباهت‌های ضمنی و وقوع حوادث در مکان‌های مختلف بر اشتراک این اندیشه (مرگ‌اندیشی) و همگانی‌بودن آن تأکید دارد؛ اندیشه‌ای که باید تنها شیوه مبارزه با آن را پیدا کرد؛ با امید به زندگی (معدنچیان) یا مواجهه با مرگ و پناه‌بردن به زندگی (دوست راوی).

    Sun, 06 Mar 2022 - 16min
Show More Episodes